part 1

568 62 4
                                    

با لرزش موبایلش اونو از توی جیبش در آورد.

《اپا》


ترسیده آب گلوشو قورت داد و رو به دی جی گفت:

_قط کن قط کن صدای اون بیصاحابو، اپامه

لبخند مضطربی زد و با دستایی که میلرزید گوشیو جواب داد:

_اوه .... سلام اپا

_سلام ومرگ پسره ی کره خر داری چه گوهی میخوری؟؟؟

از لحن عصبی پدرش جا خورد ولی خودشو نباخت و گفت:

_ هی...هی....هیچی اپا با دو ...دوستام داریم درس میخون.....

حرفش تموم نشده بود که یکدفعه گوشش توسط کسی از پشت پیچیده شد و صدای عصبانی آقای پارک به گوشش خورد:

_که داری درس میخونی پسره ی بیشعور

_آخ آخ اپا.... اپا....ول کن ول کن .... اپااااا... آیییی ‌....گو.... گو..شم آییی... اپا... خواهش میکنم ول کن کندی گ...وشموو...

آقای پارک با حرص گفت:

_آره.....داری درس میخونی پدرتو درمیارم بیشعور

دستشو روی دست آقای پارک گذاشت و با تمسخر و خنده گفت:

_جناب پارک فحش دیگه ای بلد نیستی

آقای پارک محکم تر گوششو پیچوندو رو به همه با حرص و عصبانیت گفت:

_سریع، ... از خونه من گمشین بیرون

لحن آقای پارک به شدت ترسناک و زننده بود و این از آقای پارکی که همه به خونسردی و مهربونیش میشناختنش بعید بود. همه از دیدن اون مرد عصبانی شوکه شده بودن جوری که به زمین میخ شده بودن.
آقای پارک که دید همه افراد حاضر در اونجا دارن بروبر بهش نگاه میکنن جری تر شدو با عصبانیت بی سابقه ای گفت:

_همین الان از خونه ی من برین بیرون مفت خورای کثافت

همه ترسیده پا به فرار گذاشتن و تهیونگ فرزند آقای کیم و ته مین فرزند آقای لی از دوستای صمیمی آقای پارک شوکه از اخلاق فوق العاده تند آقای پارک با بهت و چشمای گشاد شده بهشون نگاه میکردن.
با صدای فریاد جیمین از درد غیر قابل تحمل گوشش ته مین از بهت دراومد و دید اوضاع خیلی قاراشمیشه به سمت آقای پارک رفت تا بین پدر و پسر میون جگری بکنه.
ته مین همونطور که با دستش سعی میکرد دست آقای پارک رو پایین بیاره با لطافت و به آرومی گفت :

ته مین_ آقای پارک خواهش میکنم آروم باشین گوش این بزغاله رو کندین

جیمین با چشمای گشاد شده گفت:

_وااااح تو......تو الان فحش دادی یا میونجگری کردی.....بزغاله.....وااااااااح باورم نمیشه

ته مین یه نگاه عاقل اندرسفی به جیمین انداخت آقای پارک سرشو به سمت ته مین چرخوند و نگاه تیزی بهش انداختو با تکخندی که بیشباهت به پوزخند بود گفت:

_تو دیگه خواهشا هیچی نگو که باورم نمیشه که اینجایی

ته مین لبخند آرامش بخش و مهربونی زد و گفت:

_همچیو توضیح میدم ...اینکه من اینجا چیکار میکنم حالا شما گوش این بیصاحابو ول کنین

جیمین بهت زده از اینکه دوباره توسط ته مین مورد عنایت قرار بود گفت:

_برو خدارو شکر کن که الان بابام اینجاست وگرنه بهت میگفتم کی بیصاحابو بزغالس

ته مین نگاه چپ چپی به انداختو یه برو بابایی زیر لب گفت جیمین به سمت ته مین حمله کرد ولی بخاطر اینکه گوشش توی دستای آقای پارک بود مجبور شد دوباره برگرده سرجاش تا بیشتر این درد نکشه
تهیونگ که با دیدن صورت لبو شده جیمین از درد و قیافه خنده دار ته مین با صدای بلندی ناخودآگاه قهقه ای سرداد همه با شنیدن صدای قهقهش به سمتش چرخیدن، بقیه که تازه متوجه حضور تهیونگ شده بودن با ابروهای گره خورده بهش نگاه کردن.
تهیونگ با دیدن هر سه اونا که دارن با اخم وحشتناکی نگاش میکنن سعی کرد با تک سرفه مصلحتی جلوی خندشو بگیره بلافاصله یه لبخند احمقانه ای زدو گفت:

_ مع....ذرت میخوام ....... با اجازه ببببنده رفع زحمت میکنم.

همونطور که داشت به سمت در خروجی میرفت یه پوزخند تمسخر آمیزی به جیمین زد و انگشت شستو به نشونه 《کارت تمومه داش ریدی خودت خبر نداری》روی گلوش کشید که یدفعه به کسی برخورد کرد سرشو بالا آورد با دیدن داداشش نامجون که با اخمای درهم بهش نگاه میکنه آب دهنشو به سختی قورت داد و موزیانه برگشت که دربره همین که دوقدم برداشت نامجون یقشو از پشت گرفت و از پشت دندونای چفت شده با لحن فوق العاده بدی گفت:

_گور خودتو کندی آقای کیم تهیونگ

کیم تهیونگو تمسخر آمیز گفت تهیونگ که دید اوضاع خیلی خیته نگاه ملتمسی به ته مین کرد از اون نگاها که دل سنگو آب میکرد ولی ته مین خیلی ترسیده بود چون نامجون حتی از آقای پارک هم ترسناک تر شده بود
ته مین لبخند داغون و کجوکوله ای زد و شونه ای بالا انداختو لب زد:

_من جرئت نمیکنم مشکل خودته

آخرین چیزی که قبل خارج شدن از در و رفتن به سمت اون دنیا دید پوزخند تمسخر آمیز جیمین بود.


Give Me Freedom༄Where stories live. Discover now