part 14

173 27 8
                                    

نخ سیگاری که به طرفش گرفته شده بود رو گرفت و بین لباش گذاشت و سرشو به سمت آتیش فندک سه‌یونگ بردو با اخم غلیضی که بین ابروهاش جا خوش کرده بود کام عمیقی گرفت. سه‌یونگ به قیافه اخموی رفیقش زل زد:

_میدونم بدت میاد اینجا توی این مهمونیا باشی ولی خودتم میدونی که اینا همش ظاهر قضیس

لبخند زورکی زد و زیرلب گفت:

_حالا هرچی

پشت سر هم از سیگار کام میگرفتن که صدای شخصی اومد:

_اوه... پارک سه‌یونگ

سه‌یونگ سیگارشو خاموش کرد و سرشو به سمت عامل صدا چرخوند و سرحال لبخند دندون نمایی زد و دستشو جلو برد:

_اوه اوه خانم ایم ایسول بالاخره تشریف فرما شدی

ایسول خندید و مشتی به بازوی سه‌یونگ زد و اداشو در آورد که باعث خنده سه‌یونگ شد. دست سه‌یونگ رو فشرد:

_چرت نگو سه‌یونگا.... یونگی شی؟؟؟

با دیدن چهره ی آشنای یونگی زمزمه کرد یونگی لبخند زورکی زد و لعنتی زیر لب گفت و به سمتش چرخید و نگاهش رو به زن رو به روش داد:

_اوه.... ایم ایسول... خیلی وقته ندیدمت

ایسول لبخندی زد و تکه ای از موهاشو پشت گوشش داد و گفت:

_آره خیلی وقته فکر کنم آخرین بار ازت چندتا بادیگارد میخواستم

پشت چشمی نازک کرد و ادامه داد:

_که خسیس بازی در آوردی

با آرامش تمام نکاهش میکرد چند ثانیه ای که گذشت پوزخندی زد و با لحن تمسخر آمیزی به ایسول گفت:

_امیدوارم مثل قدیما رو مخ نباشی

با عصبانیت و حرص به یونگی نگاهش کرد و گفت:

_هیچ فرقی نکردی هنوزم مثل قدیما بدعنق و بیشعوری

لبخندی کم رنگ آروم روی لبش نشست:

_نفرمایید ایسول شی بیشعوری از خودتونه

ایسول با عصبانیت نگاهشو از یونگی گرفت سه‌یونگ با اخم ساختگی ای سری تکون داد و گفت:

_یونگی این چه طرز برخورد با یه خانم محترمه

ایسول نگاهشو به سه‌یونگ داد و لبخندی به مرد جنتلمن روبه‌روش زد:

_کی قراره قرارداد ببندیم من امشب نصف محمولمو میخوام

سه‌یونگ با لبخند دستشو پشت کمر ایسول گذاشت و فشاری بهش داد و اونو توی بغلش گرفت:

_بیا باید بریم سالن طبقه ی بالا

یونگی چشماشو ریز کرد و تا خواست حرفی بزنه صدای هین کشیدن یکی اومد:

Give Me Freedom༄Where stories live. Discover now