part 4

275 44 0
                                        

بیحوصله چرخی با صندلیش زد و از پنجره بیرونو نگاه کرد
با صدای نوتیفکیشن گوشیش پوفی کشید چرخی روی صندلیش زد و گوشیشو برداشت تا ببینه تو این هاگیرو واگیر کی مزاحم افکارش شده.
با دیدن پیامی از طرف تهیونگ اخم کرد رمز گوشیش رو زد
و وارد صفحه چتش شد.

با دیدن پیامی از طرف تهیونگ اخم کرد رمز گوشیش رو زدو وارد صفحه چتش شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

کلافه دستی توی موهاش کشید باورش نمیشد دستی دستی به کل ریده باشن توی تفریحاتشون

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

کلافه دستی توی موهاش کشید باورش نمیشد دستی دستی به کل ریده باشن توی تفریحاتشون

کلافه دستی توی موهاش کشید باورش نمیشد دستی دستی به کل ریده باشن توی تفریحاتشون

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

همین که وارد اینستاگرام شد گوشیش ارور زد که الان خاموش میشه با عصبانیت فاکی زیر لب گفت و غر غر کنان به سمت شارژرش رفت:

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

همین که وارد اینستاگرام شد گوشیش ارور زد که الان خاموش میشه با عصبانیت فاکی زیر لب گفت و غر غر کنان به سمت شارژرش رفت:

_اَه ینی هر وقت میخوای یه غلطی بکنی هیچی درست پیش نمیره

گوشیو توی شارژ زد و روی تخت دراز کشید تا بخوابه....

Give Me Freedom༄Where stories live. Discover now