part 18

109 20 19
                                    

پررنگا داد زدنههههه

........‌‌‌‌.....

لباش با شدت داشت توسط جین بوسیده میشد دیگه چی میخواسـ....
ولی چرا...
چرا داشت توسط کسی که یه روزی پسش زده بود بوسیده میشد
اخمی بابت این فکر روی پیشونیش نقش بست دستشو روی شونه جین گذاشت به عقب روندش.
لرزش عجیبی توی بدنش بود که توی صداشم کاملا واضح معلوم بود:

_جناب کیم معنی این کاراتون چیه؟؟

جین نگاهشو از لبای نامجون گرفت و آروم و خونسرد به سمت چشمای نامجون سوق داد:

_جناب کیم؟؟؟؟....... حالا شدم جناب کیم؟؟....

با گیجی اخم کرد و گفت:

_از حضورتون مرخص میشم

جین یقه لباسشو گرفت و محکم به طرف خودش کشید و با داد گفت:

_تو هیچ قبرستونی نمیری...... دیگه هرچی هرزگی کردی و وان نایت با این و اون داشتی بسه

چشماش داشت دو دو میزد باور نمیکرد.... اصلا نمیفهمید چی داره میگه و همینو به زبون آورد:

_چی داری میگی؟؟..... منظورت چیه؟؟؟

جین محکم بغلش کرد و با صدایی که بخاطر بغض گرفته شده بود گفت:

_میخوامت.... بسه هرچی اینهمه سال خودداری کردم، میخوامت نامجونا.....

نامجون عصبانی بزور اونو از خودش فاصله داد و فریاد زد:

_اینهمه سال؟؟؟....... تو منو پس زدی به من گفتی گی‌ کثیف بهم گفتی از جلو چشمات گم شم چی داری میگی الان؟؟!!

جین با چشمایی که اشک توشون حلقه زده بود بهش نگاه کرد و با صدای لرزونش گفت:

_میگم دوستت دارم احمق..... من... من تو رو از همون زمانم دوستت داشتم.... بیا با......

با شنیدن تیکه های اول جملاتش چشماش گرد شد باورش نمیشد چی داره میشنوه باورش نمیشد که حس جینم نسبت به خودش یکی بوده باورش نمیشد اون هم میخواستتش..... به حرکت لبای جین نگاه کرد... بعد از اعترافش نمیشنید دیگه داره چی میگه هیچ درکی از کلمات بعد اعترافش نداشت انگار از زمین جدا شده بود و توی حاله ای از نور که اونو به بهشت میرسوندن گم شده بود. گوشش سوت میکشید. نگاهش فقط فقط به حرکت لبای لرزون جین بود. چرا.... چرا اون موقع اونو از خودش رونده بود چرا الان اونو میخواد دلیل اینکارای ضد و نقیضش چی بود:

_چرا اون موقع منو از خودت روندی؟؟؟؟

جین بازوی نامجون رو گرفت تا لرزش پاهاش اونو به زمین نکوبونه همون طوری که سخت اشک میریخت سعی کرد به حرف بیاد و جواب اون سوالش رو بده براش سخت بود که دوباره یاد اون موقع بیوفته میترسید:

_چون مجبور بودم

نامجون با عصبانیت داد زد:

_ینی چی که مجبور بودم؟؟؟ مسخرم کردی؟؟؟ بعد اینهمه سال اومدی میگی مجبور بودم...

Give Me Freedom༄Where stories live. Discover now