part 7

236 33 2
                                    

جاهایی که فونت پررنگه دارن داد میزنن یه همچین چیزی🥴

○○■○○

با دادی که جیمین کشید گوشیو از گوشش فاصله داد:

_لعنت بهش گشته گشته برا من یه پیری لب گور زشت بیریخت پیدا کرده

با قیافه ی وات د فاکی به گوشیش خیره شد وقتی مغزش جمله رو آنالیز کرد ناخودآگاه داد زد:

_هااااااااااااا؟؟؟؟

جیمین کلافه گوشیو روی میز ولو کرد و با هر دو دستش چنگی به موهاش زد:

_دلم میخواد خودمو بکشم آخه چرا من اینقد عن بختم

توی دلش به حال جیمین خندید و با همدردی گفت:

_حالا خون خودتو کثیف نکن...........

با بدجنسی ادامه داد:

_خوشم میاد آقای پارک به فکرت بوده میدونسته شوگرددی دوست داری

با تموم شدن حرفش زد زیر خنده. جیمین با حرص گفت:

_خفه بمیر کیم

دست خودش نبود نمیتونست نخنده اینکه مغزش شروع میکرد به تصور قیافه کیوت و عصبانی جیمین باعث میشد بلند تر بخنده که با صدای تهدیدآمیز جیمین دهنش خود به خود بسته شد:

_تو رو که میبینم کیم ته

آب دهنشو صدا دار قورت دادو آروم گرفت آخرین باری که اینجور تهدید شده بود اتفاقات خوبی نیوفتاده بود....
میتونین تصور کنین یا توضیح بدم حقیقتا خودم روم نمیشه بگم ولی......
آخرین بار که بر میگرده به یه شب قبل همون شبی که مچشونو گرفتن بعد از اینکه تهیونگ یه دور.....اِهم....

~وِی عرق شرم را از صورتش کنار زده و ادامه میدهد~

بعد از اینکه تهیونگ یه دور تاپ بود دور بعدی که نوبت جیمین بود جیمین همونطور که تهدید کرده بود پارش کرد ینی تهیونگ کلا یادش رفته بود که جیمین تهدیدش کرده به پاره و خشک‌خشک کردنش.
جیمین هم دستاشو به تخت بسته بود تهیونگ بدبختم از همجا بیخبر پاره پوره شد رفت
مغز جیمین با آروم شدن فضا دیوث بازی در آورد و دوباره شروع کرد به پلی کردن لحظاتی قبل و همین باعث شد دوباره غرغراشو شروع کنه:

_حالا چیکار کنم؟؟؟؟.....من نمیدونم.......بایــــد منو از دست این پیری لب گور نجات بدی!!!

_من نمیتونم!

ابروهاشو بالا آوردو با تعجب ساختگی پرسید:

_یعنی چی؟!

تهیونگ رسمی کلمه به کلمه گفت:

_یعنی. نمیتوانم. پارک. جیمین. شی.

Give Me Freedom༄Where stories live. Discover now