part 11

177 27 2
                                    

هشدار: این پارت حاوی مقدار بسیار کوچولویی D: اسمات است. مشخص کردم اگه دوست ندارین نخونین.


◇_◇

در ماشین توسط رانندش باز شد، پیاده شد و منتظر موند تا جکسون هم پیاده بشه وقتی جکسون پیاده شد با قدم های محکم و استوار به سمت در کلاب به راه افتادن وقتی به در رسیدن نگهبان تعظیمی کرد و درو براشون باز کرد، داخل ادن مکان شلوغ و پر سروصدا شدن و به سمت پله هایی که به طبقه بالا ختم میشدن حرکت کردن و بالا رفتن و ورود اتاق وی آی پی شدن بقیه با دیدن نامجون و جکسون از جاشون بلند شدن و احترام گذاشتن.
نامجون نگاهی بین کسایی که اونجا حاضر بودن انداخت و با ندیدن شخص مورد نظرش اخماش توهم جمع شد با انگشت به دستیار اولش مین جون اشاره کرد.
مین جون گوششو کنار نامجون آورد نامجون با اخم گفت:
_کجاست؟
مین جون تا خواست جواب بده صدای بشاش یون هوان اومد:
_به به جناب کیم نامجون بزرگ
و همینکه نگاهش به جکسون افتاد با شگفتی اضافه کرد:
_واو جکسون وانگ؟ فکر میکردم نمیای
جکسون پوکر نگاش کرد و با بیحسی تمام گفت:
_بعد دقیقا کدوم خری همچین خبر چرتیو بهت داده؟؟؟
یون هوان با خنگی چندتا پلک زد و هیسی طولانی کشید و گفت:
_فک کنم یوآن گفت یا شایدم مینسوک... بیخیال.... اوممم جنسا؟؟؟
نامجون ابرویی بالا انداخت و گفت که بشینه و روبه مین جون اشاره زد تا نمونه رو براش بیاره مین جون بیرون رفت و وقتی برگشت ظرفی که توش حاوی مقداری کوکائین بود و همراه خودش آورد و به سمت یون هوان گرفت.
یون هوان به داداشش که کنارش نشسته بود و مسئول چک کردن اصالت کوکائین بود اشاره زد. مرد کمی از اون رو داخل یه پاکت کوچیک کرد و به سمت در پنهانی داخل اتاق برد تا اونجا اصالتشو چک کنه بعد از چند لحظه بعد اومد و هیجان زده با لبخند رضایت مندی گفت:
_هیونگ!! اصلِ اصلِ! خالصِ خالص
نامجون با بی‌حوصلگی نگاهشو از دوهیون، داداش یون هوان، گرفت و رو به یون هوان گفت:
_خب یون هوان قیمت پیشنهادیت؟
یون هوان دستشو دور لیوان ویسکیش حلقه کرد و همونطور که به لبش نزدیکش میکرد گفت:
_گرمی هشتاد دلار!؟
و قلوپی از ویسکیش خورد. جکسون پوزخند ناباورانه‌ای زد و گفت:
_هشتاد دلار!؟!؟!؟ داری شوخی میکنی یون هوان..... جنس اصله و خالصه و مهمتر از همه کاملا دست سازه
یون هوان عصبی قلپ دیگه ای از ویسکیش خورد و نگاهی به برادرش که داشت با التماس بهش نگاه میکرد تا اونا رو بخره کرد:
_اوکی گرمی نود دلار این دیگه آخرین قیمت پیشنهادیمه
نامجون با کلافگی از جاش بلند شد:
_مثل اینکه این معامله قرار نیست جوش بخوره پاشین جمع کنین خرید و فروش تعطیله
دوهیون با شنیدن این حرف وحشت زده داد زد:
_نه صبر کن صد و ده....صد و ده چطوره؟؟؟
نامجون با شنیدن قیمت پیشنهادیه دوهیون لبخند یه وری زد و سرجاش نشست:
_اوکی قبوله چقدر میخواین
یون هوان با اخم زمزمه کرد:
_ده کیلو...
یکدفعه دوهیون پرید وسط حرفش و گفت:
_نه نه بیسـ....
با دیدن نگاه برزخی برادرش لبخند ضایعی زد حرفشو عوض کرد:
_نه یعنی ۱۵ کیلو.... هر ماه ۱۵ کیلو
نامجون نگاهی به مین جون انداخت مین جون سرشو به معنی چشم حرکت داد و از توی کیفی که دست یکی از افرادش بود برگه ای رو بیرون آورد و به یون هوان داد تا مقدار مواد و نرخشو ذکر کنه و پایین برگه رو امضا کنه و مهر مخصوصش رو بزنه.
وقتی کارا تموم شد نامجون باهاش دست داد و گفت:
_پس طبق قرارداد تا ۶ ماه هر ماه ۱۵ کیلو برات میفرستم
یون هوان سرشو تکون داد:
_خیلی خب منتظرش هستم
وقتی از پله ها پایین اومدن همه به یه سمتی متفرق شدن نامجون روی مبل های راحتی که گوشه و نزدیک بار چیده شده بودن لش کرد و به جکسون نگاه کرد که سعی داشت مخ یه دختره رو بزنه. دست جکسون روی رون پای دختره نشست و آروم فشارش داد سرشو به سمت گوش دختره خم کرد و یه چیزی توی گوشش گفت و دختر هم با لوندی لبخندی زد و موهای بلندشو پشت گوشش زد و از سر جاش بلند شد و دست جکسون رو کشیدو همراه خودش به راهروی بزرگی که توش اتاق ها بود برد.
با از دست دادن سرگرمیش پوفی از روی بیحوصلگی کشید همون لحظه چشمش به ‌شیوو افتاد که کنار بار وایساده بود و پشتش بهش بود و انگار که داشت برای بارمن چیزی رو توضیح میداد.
به سمتش رفت و دستاشو به پهلو های شیوو رسوند و چنگی بهشون زد.
شیوو کمی توی جاش پرید و با ترس بین دستای نامجون برگشت وقتی نامجونو دید هوفی از سر آسودگی کشید و گفت:
_زهره ترکم کردی....
نامجون خنده ای سر داد:
_چخبرا هیونگ؟؟
شیوو چشماشو توی حدقه چرخوندو بی حوصله گفت:
_هیچی....آخه چه خبری باید داشته باشم
نامجون هومی کرد و دست راستشو از پهلوی شیوو به سمت باسنش برد و چنگی بهش زد. شیوو ناله ای از روی درد کرد نامجون پوزخندی زد و گفت:
_کون خوبی داری هیونگ نظرت در مورد وان نایت استند چیه؟؟
شیوو نگاه خماری بهش انداخت و گفت:
_بد نیست..... نظرم مثبته
_خب کجا بریم؟؟؟
شیوو شونه ای بالا انداخت:
_نمیدونم تو کجا دوست داری؟
_من خونه رو ترجیح میدم
_اوکی بریم
دست نامجونو گرفت و به سمت در خروجی برد. شیوو توی راه به حرف اومد:
_شنیدم کینک داری.... راسته؟؟؟ میدونی من خوشم نمیاد
نامجون با تعجب سرشو به طرف هیونگش چرخوند:
_کی همچین چرتیو گفته!؟...
مکثی کرد و لباشو به گوش شیوو چسبوند و زمزمه کرد:
_من فقط هارد به فاک میدم...
گاز نرمی از گوشش گرفت و سرشو عقب برد و از در خارج شدن...

◇_◇

اسمات

_آه... فاک..... محکمتر....
نامجون به موهاش چنگی زد و اونو عقب آورد و همونطوری که نفس نفس میزد دم گوشش گفت:
_دوسش داری هیونگ؟؟؟ خوب به فاکت میدم؟؟؟
_به جای اینکه اینقد حرف بزنی کارتو بکن....
به حرص خوردنای شیوو خندید و گفت:
_چشم هرچی هیونگ جونم بگه
محکم تر از قبل ضربه هاشو از سر گرفت. دستشو از موهاش به پهلوش رسوند و محکم گرفتش و با اون یکی دستش شروع به پمپ کردن عضو تحریک شده ی شیوو کرد. لباشو به گردن حساسش رسوند و مک های محکمی بهش زد.
شیوو با حس نزدیک شدن به ارگاسمش ناله هاش بلند تر و کشیده تر شدن:
_دا.....دارم.....می..یام
نامجون سریع دستشو روی سر عضو شیوو گذاشت و اخمی کرد و جدی گفت:
_هیونگ حق نداری زود بیای
شیوو هم اخماشو تو هم کشید و  سعی کرد دست نامجونو از روی عضوش کنار بزنه که نامجون همزمان عضوشو فشار داد و محکمتر پروستاتشو مورد هدف قرار داد.
شیوو با حس لذت و درد کنار هم آه بلندی کشید و ناخوآگاه دستاش شل شد و روی دستاش افتاد.
ضربات نامجون که بخاطر نزدیک شدن به ارگاسمش نامنظم و سریع شده بود همین که حس کرد داره میاد دستشو از روی سر عضو شیوو برداشت و همزمان با هم کام شدن.
همونطور که نفس نفس میزد چند تا ضربه دیگه داخلش زد تا کامل از اومدنش مطمئن شه و با دستش عضو شیوو رو هم هندجاب داد تا اونم کاملا اومده باشه و بعد از اطمینان از اومدنشون خودشو کنار شیوو رها کرد و با خستگی به حرف اومد:
_هیونگ افتر کر نیاز داری؟؟
شیوو که تقریبا داشت بیهوش میشد نوچی زیر لب گفت و خودشو توی بغل نامجون جا کرد.
نامجون هم دستاشو دور بدنش حلقه کرد و دستشو توی موهای رنگ شده ی هیونگش برد و آروم نوازشش کرد تا بخوابه و خودش هم بعد از چند دقیقه به خواب رفت.

_____________

سلام بهتون

اگه دوست داشتین این پارتو ووت و کامنت بدین😕😞
ولی خداییش بگین اسماته چطور بود این فقط یه اسمات آزمایشی بود تا نظراتتونو بدونم😶
باید بگم یکی از سخت ترین کارای روی زمین اسمات نوشتنه... به طور حرفه ای دهنم پاره شد😵😖
اگه آهنگ پیشنهادی دارین بگین آهنگ لازم شدم😔
همینا دیگه
آ راستی سیزده بدر چطور بود؟
مال من که تخمی بود پریود بودم بعد منو برداشتن بردن وسط دامان طبیعت😑😪
و مدرسه ها😑😥😢
هعییییی.....😪😪 ینی تمیززززز 😩😩معلومه خدا مونده بوده چطوری مارو پاره کنه که صدامون در نیاد به مدرسه رو آورده😂😂
خوابم میاد نمیفهمم چی میگم 😔😔
اگه اشتباه تایپی دیدین بگین درستش کنم اگه حسش بود🥱
میدونم نمیخونین رد میشین ولی بهرحال خوش بگذره بوسبای👋🏻👋🏻

Give Me Freedom༄Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora