معلق شده || 42

656 126 469
                                    

قبل از خوندن لطفا روی ⭐️ زیرو بزن تا نارنجی بشه سوئیتی ممنون 🧡🙌🏻

❌  ❌  ❌  ❌  ❌  ❌  ❌  ❌  ❌
آنچه گذشت:
لویی چشمای پف دارشو باز کرد..ملافه ی نرم به دور بدن برهنه‌ش پیچیده شده بود!
خواست از پهلو به پشت جابجا بشه که سنگینی دستی به روی شکمش مانع شد.. آهسته و سنگین شده چرخید.اون پسر برهنه با موهای نارنجی درهم آمیخته توی صورتشو دید که در خوابی عمیق فرو رفته بود..
*
لیندا: برای پدرت پرستار گرفتی؟
زین: نمیتونم با شما تنها بذارمش
نگاهش بین اون و ساویر همراه همیشه پدرش ردوبدل شد.
*
ساویر: مدارک دست من نیست آقا..نمیدونم خانم کجا قایمش کرده
زین: فکر میکنی بتونی پیداش کنی؟
*
کرولاین: اونا دارن نگاهمون میکنن زین، حیوون بازیو بذار کنار
زین: به درک
کرولاین: دستمو ببوس..بهترین زمانه!
با نگاهی حاکی از نفرت در چشمان کرولاین خم شد و دستشو بوسید.
*
گوشی آلیس لرزید.یک پیام داشت:
«اینستاگرامتو چک کن.»
عکسای اون دو در کافه رو دید و روح از تنش پرید..
*
هری: بچه های کلاسم اصرار کردن منم همراهشون به این اردو برم..میتونم به مدیر زنگ بزنم و لغوش کنم
آلیس: تو باید بری..شاگردات بهت نیاز دارن
قطره ی درشتی از چشمش سرازیر شد؛با این حال لبخند زد.
*
زین: اینا همش ساختگیه نمیتونی بفهمی؟!
آلیس: که ساختگیه..
حتی ذره ای از حرفاشو با وجود رفتارهای سرد اخیرش نمیتونست باور کنه..
*
آلیس: من اینارو نمیخوام..پولاتو نمیخوام لعنتی..
جیغ میزد و بی کنترل وسایل چینی و زینتی خونه رو میشکست.تسلیم شده به زمین پر از خرده شیشه فرود اومد و بلندتر هق زد.
*
زین: متأسفم متأسفم متأسفم
بی نفس و لرزون روی لبهای آلیس تکرار میکرد و تنها چیزی که در ذهن آلیس میگذشت این بود..اون برگشته!
زین: همین حالا میخوامت بیب
آلیس: منم میخوامت
خشدار زمزمه کرد و بوسه ی عمیق تر آغاز شد..
*
کرولاین: قبل از اعلام نتایج میخوام خبر ویژه ی خودمو بهتون بدم..
با نگاهی براق و خطرناک جمعییت دورشون رو دوره کرد و به زین در کنارش آخرین درجه ی لبخندشو زد.
کرولاین: ما نامزد کردیم!
لیوان شیشه ای در دست آلیس سقوط کرد.

❌  ❌  ❌  ❌  ❌  ❌  ❌  ❌  ❌

«و من شبحی سرگردان بودم اما تو منو زنده کردی تا خودت ذره ذره نابودم کنی»

"ما نامزد کردیم!"
نگین بزرگ ددر انگشت حلقه رو نشون جمعیت داد.

لیوان از حلقه ی انگشتان یخ زده‌ش رها شد و به زمین سخت فرود آمد.با برخورد به زمین خرده های شیشه هر یک به سمتی پراکنده شدن و صدای شکستن در پس جیغ و سوت های از روی شادمانی استتار شد..

Back To Life (ZAYN)Where stories live. Discover now