شایعه ها || 22

831 158 561
                                    

اول از همه روی ⭐️ پایین رو بزن و نارنجی کن
سوییتی ممنون🧡
Sabrina , ZAYN _ Rumors 🔥

❌  ❌  ❌  ❌  ❌  ❌  ❌  ❌  ❌  ❌
آنچه گذشت:

کرولاین:"داری باهام بهم میزنی؟"
زین:"من خیلی وقته باهات بهم زدم..وقتی تو پشت سرم گوه میزدی،این رابطه همون زمان تموم شده کرول"
کرولاین:"تو نمیتونی برای این باهام بهم بزنی"
زین:"من پدرمو از زندگیم خط زدم فکر میکنی خط زدن تو سخته؟!"
*
با آخرین جمله ای که زین بهش گفت کینه و کدورت سختی در حال بزرگتر شدن توی ذهن کرولاین بود
کرولاین:"به همین آسونی از شرّم خلاص نمیشی مالیک!"
*
نایل:"زین هرچی باهات تماس گرفتم جواب ندادی کرولاین.."
نایل یک قدم داخل اومد و تا نگاهش به تریشا و من افتاد ساکت شد.
زین:"کرولاین چ.."
مشتی ناگهانی به صورت زین خوابوند و نذاشت ادامه بده..
*
هری و آلیس دست توی دست وارد شرکت شدن.
صدای دینگی اومد و در آسانسور کنار رفت.آلیس با خنده نگاهشو از هری گرفت و به مقابل نگاه کرد که با اون چشم تو چشم شد.
زین دست از مکالمه با همراهش کشید و بعد نگاهش پایین روی دستهای اون دو ساکن موند!
*
هری: میدونی لویی گذشته ی خیلی تلخی داره مادر و خواهرشو خیلی بد از دست داده..از پدرش متنفره و همیشه میگه اون باعث مرگ اونا بوده..
*
آلیس:"پس کی وقت استراحت میرسه؟"
لویی:"نزدیکه..بالاخره همه ی اینا تموم میشه"

❌  ❌  ❌  ❌  ❌  ❌  ❌  ❌  ❌  ❌

ما پا به زندگیِ هم گذاشتیم که مجنون یکدیگر باشیم..چه دیوانگی شیرینی!

صدای باز شدن دوش از داخل حموم اومد.چشم روی هم گذاشت و به صورتش دست کشید.

"داروهای خانوم رو آوردم آقای مالیک"

خسته سرشو بلند کرد و با اشاره ی انگشت به اون زن گفت سینی رو روی میز بزاره.بعد رفتنش دوباره توی خودش رفت و روزهای طی شده رو دوره کرد.

غیرممکن بنظر میرسید همه چیز همونی باشه که گفته میشه چون کلمات هیچ زمان شرح واقعی رو نمیرسونه!

اما کرولاین واقعا خودکشی کرده بود.با خوردن یک بسته قرص قلب و همین الان هم احوال خوشی نداشت.
بیحال و رنگ پریده..بعد دو روز بستری بودن به خونه ی خودش برگشت.

زنگ گوشی از پشت باعث شد به خودش تکونی بده و سرشو بچرخونه.موبایل کرولاین وسط تخت دو نفره ی باشکوه بود و داشت خودشو خفه میکرد.

Back To Life (ZAYN)Where stories live. Discover now