⊱ 𝐂𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 58 ⊰

546 142 10
                                    

وان‌یان شو برای مدتی طولانی بحث کرد اما در آخر سر تکان داد و باناراحتی گقت: «وزیر محترم درست می‌گن، من امروز دستور اعلام این مسئله رو صادر می‌کنم. جلسه دربار تمومه.» پس از این حرف باچهره‌ای اندوهگین از روی تخت اژدها بلند شد و بدون هیچ حرفی، به قصر خود برگشت.

زی یان که پشت سرش او را دنبال می‌کرد، به قامت افسرده‌اش نگاه کرد. در آن لحظه به سختی می‌توانست او را به عنوان پادشاه بزرگ جین لیائو که همیشه روحیه بالایی داشته پر از شجاعت بود بشناسد. در خاطرات او، حتی وقتی پادشاه فقید از دنیا رفتن هم اربابش تا این حد بیچاره نبود. درحقیقت او هنوز هم به‌شکل غیرقابل‌انکاری به وان‌یان شو وفادار بود. در حدی که نمی‌توانست حس قلبی‌اش از دیدن این حال بد وان‌یان شو را توصیف کند.

بی‌صدا، در سکوت با خودش فکر کرد: اعلی‌حضرت، زی یان واقعا آدم بی‌رحمی نیست. بین اون مدارکی که رو میز موندن، یه سند مهمی هست که ژنرال سو رو از همه اتهاماتش تبرئه می‌کنه. اگر عشقتون نسبت بهش یکم کم‌تر بود، قوه تشخیصتون به‌خاطر نگرانیتون از کار نمی‌افتاد. با هوش بالایی که دارید تا الان قطعا مدارک معتبری برای اثبات بی‌گناهیش پیدا کرده بودین. اما حالا که علاقه‌ای که بهش دارید انقدر زیاد تو قلبتون ریشه دوونده، به‌محض شنیدن خیانتش، انگار روحتون رو از دست دادین. همین باعث شد زی یان راهی به‌جز همراهی کردن نقشه ژنرال یو نداشته باشه تا با این کار از شر سو یی خلاص شه. خدمتکار حقیر شما به ژنرال سو ظلم کرده، اما من هیچ ظلمی در حق اعلی‌حضرت و جین‌ لیائو و سرزمین‌های تابعش نکردم.

ارباب و خدمتکارش درسکوت به محل اقامت پادشاه برگشتند، زمانی که رسیدند، دیدند که وان‌یان شوو داخل است و هنوز هم به‌شکل دردناکی درخود فرورفته و غمگین است. زی نانگ و ملکه مادر هم آنجا بودند و سعی داشتند تا با کلمات مهربانانه‌ای آرامش کنند. وقتی وان‌یان شو ملکه مادر را دید، سریع لبخندی روی صورتش نشاند و گفت: «تو همچین روز گرمی، چرا مادر ملکه‌ام اومدن اینجا؟ اگر حرفی داشتید که می‌خواستید بهم بزنید، باید منو خبر می‌کردید به عمارتتون بیام و با اومدن به اینجا تو این گرما خودتون رو اذیت نمی‌کردین.»

ملکه مادر آهی کشید و گفت: «من شنیدم که مشکلی در رابطه به ملکه پیش اومده. حیف، هرچی نباشه اون یه ژنرال از چی کبیره، چطور می‌شد راضی شه که سهمش رو با ما شریک شه؟ اگر قراره برکنار شه، پس مشکلی نیست. اما من شنیدم که شوو-ار هنوز پریشونه، برای همین اومدم یه سر بزنم.  اینم خیلی غافلگیرکننده‌است، این بچه همیشه عجیب و مغرور بوده، احیانا سو یی یه جور قدرت شیطانی داشته؟ وگرنه چطور تونسته هردوی شما رو تا این حد شیفته خودش کنه؟»

وان‌یان شو کلمه‌ای به زبان نیاورد، درعوض وان‌یان شوو در بین هق‌هق کردن‌هایش، باناله جواب داد: «مادربزرگ سلطنتی، تو متوجه نیستی.شوو-ار از وقتی کوچیک بود

مادرش رو از دست داد و بعدش پدر سلطنتی شوو-ار رو تحت مراقبت و راهنمایی‌های صیغه‌های سلطنتیش گذاشت. ولی تنها چیزی که اونا می‌خواستن این بود که از نوه‌تون برای جلب توجه و علاقه بیشتر پدر سلطنتی استفاده کنن یا از نوه‌تون می‌خواستن کمکشون کنم تا ملکه شن. چون اونا دنبال این بودن که بهشون علاقه پیدا کنم، همیشه می‌ذاشتن از کنترل خارج بشم و هرکاری که دلم می‌خواد انجام بدم، حتی اگر اذیتشون می‌کردم و دستشون مینداختم. اونا از اینکه پدر سلطنتی ازشون ناراحت شه هم خیلی وحشت داشتن و می‌ترسیدن وقتی در آینده نوه‌تون به سلطنت رسید ازشون انتقام بگیره.

War Prisoner / Persian TranslationDonde viven las historias. Descúbrelo ahora