چپتر پنجم
زنی که نامش زی لیو بود به زیبایی زی نانگ نبود اما حالت پرانرژی و قهرمانانهای داشت. بعد از شنیدن دستورش چرخید تا یه نگاه سریع بیاندازد. حالت صورتش نشان میداد غافلگیر شده است «سرورم زخم یه مقدار چرک کرده. ما باید قبل از اینکه کامل زخم رو پانسمان کنیم گوشت مرده رو ازش جدا کنیم. در غیر این صورت تو این هوای گرم بیابون اگه عفونت به استخونش برسه حتی خود خدای دا لو جین شیان هم نمیتونه نجاتش بده.»
وان یان شو تظاهر کرد که خیلی تعجب کرده، به شکلی که نمیتوانست حرف بزند و چشمانش گشاد شده بودند «پس جدیه، آه، پس منتظر چی هستی؟ اگه مشکل همچین مرد توانایی نادیده گرفته بشه من واقعا ناراحت میشم.»
زی لیو با عجله به دستیارش دستور داد تا جعبه داروها را بیاورد سپس درش را باز کرد و یک بطری حاوی مایع بیهوش کننده را بیرون آورد. قصد داشت تا بیهوش کننده را به سو یی بدهد اما وان یان شو جلویش را گرفت و خندید «تو ژنرال سو رو دست کم گرفتی. فکر کردی اون کیه؟ خیلی وقت پیش وقتی هووا تو به گوان یو کمک کرد تا سم توی بدنش رو درمان کنه اون هنوز صحبت میکرد و خیلی راحت میخندید. بدن ژنرال سو مثل فولاده، پس باید خیلی بهتر از گوان یو باشه. الان وقت خوبیه که بتونم اینو با چشمای خودم ببینم.»
زی لیو بلافاصله پس از شنیدن این ابراز احساسات شدید سرورش، متوجه قصدش شد. کمی این پا اون پا کرد سپس ماده بیهوش کننده را داخل جعبه برگرداند. چاقوی تیزی را که تیغهاش برق میزد را برداشت و شمعی روشن کرد. تیغه چاقو را بر روی حرارت شمع گرفته و چند بار عقب و جلو بردش و زمزمه کرد «ژنرال سو، با اینکه این یه جراحی کوچیکه، قراره خیلی دردناک باشه. باید یکم تحمل کنید.» به وان یان شو و چند محافظ دورش نگاه کرد که با چهره هیجان زده آنها رو به رو شد. آهی کشید، میدانست که آنها سو یی را شکست دادهاند و تنفر عمیقی از او دارند. پس چطور از آنها توقع دلسوزی داشت؟ زی نانگ ترسیده بود برای همین از آنجا خارج شد.
به محض اینکه چاقو در گوش سو یی فرو رفت و بریدش خون از آن بیرون ریخت. تنها یک حرکت کوچک تیغه بر روی گوشت کافی بود تا خون بدون توقف بیرون بریزد. سو یی همچنان آرام نشسته بود و تنها عکسالعمل هایش به عذابی که میکشید تکانهای ریز، دانههای عرقی که از روی صورتش به پایین میغلتید و مشتهای گره کردهاش بود.
رفته رفته حالت هیجان زده وان یان شو ناپدید شد و حالت خوشحال محافظین هم به تدریج به تحسین تبدیل شد. دست زی لیو شروع کرد به لرزیدن. نفس عمیقی کشید و نگاهی به سو یی انداخت و بالاخره این ظلم را به پایان رساند. چاقو به سرعت تکه فاسد گوشت را برید؛ به شکل مبهمی در زیر خون میشد سفیدی استخوان را دید که چشمان همه را به آن سو میکشید و توجهشان را جلب میکرد.
VOCÊ ESTÁ LENDO
War Prisoner / Persian Translation
Romance✾ 𝐍𝐚𝐦𝐞 𝐍𝐨𝐯𝐞𝐥 : ↬War Prisoner ⚔🩸 ✾ 𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫 (𝐒) : ↬ Li Hua Yan Yu🎋 ✾ 𝐄𝐧𝐠𝐥𝐢𝐬𝐡 𝐓𝐫𝐚𝐧𝐬𝐥𝐚𝐭𝐨𝐫 : ↬Mnemeaa ↬Panisal ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ ✾ خلاصه : سو یی، ژنرال بزرگ کشور چی، به دست ارتش کشور دشمن اسیر میشه. این مرد قرا...