"وای این خوابه؟..بهم بگین که خواب نیست.."
جونگین جما رو از پنجره کنار روند و با بدخلقی پرده رو کشید" نه بچه کاملا واقعیه..یه کابوس در واقعیت.."
جما از اینکه اجازه نداشت بیشتر از اون کریس و ماشین قشنگش رو دید بزنه اعتراض کرد " هی میخوام ببینم چرا این جوری می کنی؟ اونی سرت خورده به جایی؟
چرا همچین دسته گل رو کوبیدی تو صورتش؟.."
جونگین همچنان بدخلق دستاشو روی سینه قلاب کرد و هشدار داد" یادت باشه فنچول هر مرد جذابی یه تله ی خطرناکه..من کاری رو کردم که خواهرت باید میکرد.."
بعد توبیخگرانه به جنی زل زد و بابت اینکه ماست ماست در برابر کریس ایستاده بود با نگاهش توضیح خواست..
جنی حسابی از اتفاقی که افتاده بود گیج شده بود..
سابقه نداشت که یک جنس مذکر همچین توجهی بهش نشون بده..اونم مردی به این جذابیت..
قاعدتاً چون تجربه ای در این موارد نداشت وقتی کریس خیلی جنتلمنانه کمرش رو خم کرد و دست گل رو برای آشنایی به طرفش گرفت مغزش در مواجهه با یه موقعیت بیگانه کاملا هنگ کرد و خشک شد..
این جونگین بود که کاملا وسط ماجرا پرید و با توپ و تشر کریس رو به باد فحش و تهدید گرفت و دست جنی رو کشید و به خونه برد..
" اون جور نگاهم نکن..یه لحظه گیج شدم.."
جونگین فوری تشر زد" تو یه منحرف منو چیز کرد گیج نشدی بعد اون وقت.."
بعد چشماشو با حرص بست و حرفش رو ادامه نداد..
" منحرف؟..موضوع چیه اونی؟.."
" هیچی..خواهرت فقط برای بقیه بروسلی میشه..پای خودش که میاد وسط مخش ارور میده.."
جنی توجهی به تیکه ی جونگین یا ادامه ی بحثش با جما راجع به رفتار خانومانه با مردای جذاب نکرد..از جاش بلند شد و به کنار پنجره رفت..
لبه ی پرده رو نا محسوس کنار زد..
کریس همچنان اونجا بود و کنار ماشینش به خونه ی جنی زل زده بود..وقتی صورتش رو بالا آورد و متوجه تکون خوردن پرده و جنی شد که داره نامحسوس دیدش میزنه لبخند دلربایی رو لبش نشست و سرش رو تکون داد..
لپ های جنی در لحظه سرخ شد و با شدت از پنجره فاصله گرفت.
اوه خدا..اتفاقاتی در حال افتادن بود که جنی هیچ ایده ای راجع بهشون نداشت......
جونگین به محض این که پاهاشو تو کفشش کرد زودتر از جنی از خونه بیرون زد و با بد گمانی اول تا آخر خیابان رو در جست و جوی یه ماشین مدل بالا از نظر گذروند.
وقتی خیالش از بابت عدم حضور کریس وو راحت شد خم شد تا بند کفش هاشو ببنده..
جنی بعد از سفارش های ویژه به جما از خونه خارج شد و در رو بست اما همون لحظه کوپه ی سفیدی با سرعت وارد خیابان شد و درست چند سانتی متری جونگین رو ترمز زد..
به خاطر شتاب بالای ماشین جونگین از ترس سرجاش خشکش زد و با یه جیغ روی زمین افتاد..
جنی به خاطر جیغی که شنید جلوتر رفت اما با دیدن کریس که از ماشین پیاده میشد مجددا سرجاش خشک شد..
کریس برای بار دوم جلوی در خونه ی جنی ظاهر شده بود و بر خلاف دیروز هماهنگ با کوپه اش یه کت اسپرت و شلوار کتان سفید پوشیده بود..
" هی..کدوم خراب شده ای به تو گواهینامه داده هان؟
آهای عوضی..با توام.."
کریس توجهی به فحاشی های جونگین نکرد حتی وقتی جونگین از حرص به سمتش پرید و مشتش رو به طرف صورتش برد خیلی ساده جاخالی داد و باعث شد جونگین به شدت سکندری بخوره و تا مرز سقوط کردن بره..
جونگین کم مونده بود با دهن تو زمین بره اما کریس خیلی شیک کتش رو صاف کرد و با شاخه سرخی که در دست داشت به طرف جنی رفت..
جنی صاف ایستاده بود..کم کم داشت سرخ شدن گونه هاشو حس میکرد..
حق با جونگین بود..اگه این قمار باز قهار برای جونگین یا حتی جما اینجا اومده بود اون وقت جنی با اعتماد به نفس تمام میدونست چه طور باید دکش کنه..
YOU ARE READING
I'ᴍ Nᴏᴛ A Gɪʀʟ
Fanfictionبه زور دست خودمو جدا کردم و تو صورتش داد زدم "چی کار میکنی خانوم محترم؟" با کلافگی زیاد نالید"خانوم محترم چیه احمق منم کیم جونگین! ★★★ خوب کیم جونگین بهت تبریک میکم از حالا به بعد تو تمام آپشنای یه دخترو داری..چه حسی داری؟ "یه حس عن..." ★★★ چی میشه...