جونگکوک از زمانی که پاش رو از مهمونی بیرون و تنهاش گذاشته بود، جواب تماسها و پیامهاش رو نداده بود. تهیونگ وادار شده بود به دروغ، به میزبان و مهمونهای دیگهای که وضعیت ناخوشایند بین خودش و پسر کوچیکتر رو دیده بودن، بگه که مشکلی برای جونگکوک پیش اومده و اون پسر وادار به ترک کردن اونجا شده؛ مشکلی که چندروزی میشه پسر رو درگیر کرده.
آخر شب، خودش تنهایی به خونه برگشته و تا صبح، به سقف اتاقش خیره شده بود. هنوز بهتزده بود و نتونسته بود حرفهای جونگکوک رو درک کنه. جملههای پسر کوچیکتر رو شب و روز برای خودش تکرار میکرد تا باورش بشه که جونگکوک اینبار براش راه برگشتی باقی نگذاشته و برای تموم کردن رابطهشون باهاش شوخی نداره.
تهیونگ، پس از گذشت سه روز توی بیخبری، به یونگی پیام داده بود تا حال جونگکوک رو مخفیانه ازش بپرسه و یونگی خیلی کوتاه جواب داده بود:« حالش خوبه و داره مثل قبل به کارهاش رسیدگی میکنه.» نه بیشتر و نه کمتر. پریدریایی بهسادگی متوجه میشد که آواتار میل و یا اجازه نداره که بیشتر از اون، بهش اطلاعات بده. کمی از خودش شرمنده شده بود، اما یونگی و شاید کمی هم جیمین، تنها پلهای ارتباطیش با جونگکوک بودن و تهیونگ چارهی دیگهای جز رو انداختن به اون دو نداشت.
بیشتر از هروقت دیگهای احساس تنهایی میکرد؛ درست مثل کسی که پس از وقت گذروندن توی یک مهمونی شلوغ چندروزه با عزیزترین افراد زندگیش، ناگهان تنها میشه و حکم کسی رو پیدا میکنه که توی یک جزیرهی دورافتاده، فقط خودشه و خودش.
صبحها تا عصر برای گذروندن دورهی کارآموزی وقتش رو توی کمپانی میگذروند و پس از اون، تمام تلاش خودش رو میکرد تا جوری برنامهریزی کنه که وادار بشه به انجام دادن کارهاش بیرون از خونه؛ هیچ رغبتی برای وقت گذروندن توی خونهی خودش نداشت.
و در همین بین، هنگام رسیدگی به روزمرگیهاش، فکر میکرد؛ به اینکه باید چکار کنه، کدوم راه رو انتخاب کنه و در پیش بگیره. روراست بودن با جونگکوک، پا گذاشتن به دنیای خارج از قلمروی امن خودش و قرار دادن ترسهاش جلوی چشمهای مشتاق پسر کوچیکتر؛ یا به پایان رسوندن اون رابطهی نصفهونیمه و چشم بستن به روی خاطرات شیرین چند ماه اخیر زندگیش با پسر کوچیکتر و همچنین بسنده کردن به سود تجاریای که از این رابطه به دست اورده بود.
به کسی نیاز داشت تا باهاش صحبت کنه و برای دنبال کردن صدای قلبش بهش انگیزه و دلگرمی بده؛ کسی که بهش مثل خودش براش دلیل و منطقهای بیهوده برای دوری کردن از جونگکوک نتراشه. هرچند، کمکم داشت به این باور میرسید که نشون دادن علاقهاش به جونگکوک و ادامه دادن رابطهشون، میتونه هم از لحاظ منطقی و هم احساسی درست باشه. چرا که این علاقه، یک علاقهی دوطرفه بود و تهیونگ شک داشت که بعد از جونگکوک بهآسونی بتونه کسی رو پیدا بکنه که به اندازهی اون پسر با نقصهاش کنار میاد و به پذیرش این نقصها توسط خودش دعوتش کنه.
STAI LEGGENDO
Coral
Fanfiction- پری دریاییمون نمیتونه طبیعت خودش رو بپذیره؟ - نه، همونطور که آدمها نتونستن. تلهای سگ و گربهای، لباس دم پری دریایی، نیش خونآشام مصنوعی و ... - اینها فقط واسه تفریحه. - مطمئنی؟! کورال، برشیه از داستان همزیستی موجودات هوا، دریا و خشکی و روایت...