همراه با کیج مشغول بازی با فیفی و بچه اش بودیم و کیج و فیفی حسابی باهم ارتباط برقرار کرده بودن و کیج احساس تنهایی نمیکرد
لویی با لباسای خیس اومد با تعجب گفتم : چرا خیس شدی ؟
لویی:هوای نامتعادل ایتالیا
خندیدم شبیه موش خیس شده بود و کت و شلوار مارک ارمانی گرون قیمتش حسابی خراب شده بود+انگار یکی از جلسه جا می مونه
لویی:من مقصر نیستم
+این سومین بار توی یک هفته اس
مثل بچه های بد عنوق به سمت اتاق رفت
کیج:حسابی تنبل شده
+اره عجیبه
کیج:من خوابم میاد
+برو توی اتاقت عزیزم
صورتشو بوسیدم دستشو دور گردنم حلقه کرد و گفت:دوستت دارم
+منم دوستت دارم خوب بخوابی
ازم جدا شد و با خوشحالی به سمت اتاقش رفت.
بلند شدم واسه فیفی غذا گذاشتم و به سمت اتاق رفتم اروم در رو باز کردم
لویی روی تخت نشسته بود و به با ویدیو کال در حال برگزاری جلسه بود
لباساشو عوض کرده بودبا فکر پلیدی که به ذهنم رسیده بود سعی کردم مقاومت کنم ولی متاسفانه من خیلی ادم سستی هستم
موهامو باز کردم دکمه های پیرهن قرمز رنگ کوتاهمو باز کردم و از تنم در اوردم
لویی سرشو بالا اورد و با دیدن من کپ کرد سعی کرد تمرکزشو به جلسه برگردونه نفس عمیق کشید هندزفریشو محکم تر توی گوشش فشار داد و به ادامه صحبتاش پرداخت.
پایین از لپتاب کنارش دراز کشیدم
🔞
دستمو روی دیکش گذاشتم و اروم شروع کردم به مالیدنصداش لرزید شرفه مصلحتی کرد و گفت:شما ادامه بدید الان من میام
لویی:داری چی کار میکنی؟
+هیچی اسراحت میکنم
لویی:لطفااا ملانیاااا
این یه هشدار بود اما کی اهمیت میداد واقعااااا
+اوکی
دستمو برداشتم دوباره به جلسه برگشت
دکمه جلوی شلوارکشو رو باز کردم و دیکش اومد پیرون
دستمو نیشگون گرفت سریع دستمو کشیدم و بین پاهاش ایستادم
انگشتمو در امتدادش حرکت می دادم و نوازشش میکردم
سعی میکرد صداش نلرزه کلافه بودزبونمو روی دیکش کشیدم و کل دیکشو توی دهنم فروکردم
عضله شکمش رو نوازش کردم کاملا منقبض بود
زبونمو دورش حلقه کردم و سرمو تکون میدادم
مطمعنم بعدا تلافی میکنه لویی یه شخصیت لجباز داره کافیه اذیتش کنی باید خودتو مرده بدونییهویی تابشو بست و دستشو روی سر من گذاشت تا ته دیکش توی حلقم رفت داشتم خفه میشدم پهلوشو چنگ زدم
لویی:فاکککک دیونه ام کردی وسطط جلسههه
دستشو برداشت بلند شدم و نفس عمیق کشیدم و دور دهنمو پاک کردم
+دیوونه داشتم خفه میشدم
بلند شد و منو روی تخت دراز کرد به شکم سیلی محکمی روی باسنم زد
+آیییییی
ضربه دیگه ای زد و شورتمو از پاها در اورد
لویی:کار اضافه کنی محکم تر میزنم. موش کوچولو

YOU ARE READING
جدال فمیلیا
Fantasyملانی از پدرش خبری نداره تا این که پدرش به خاطر این که ملانی رو به کاپوی فرناندو ایتالیا بده به ایران میاد و اینجاست که ملانی با راز مخوف پدرش که سالها ازش بی خبر بوده رو به رو میشه .... صحنه دار_مافیایی🔞