د.ا.د ملانی
وقتی رسیدیم سیسیل کیج با خوشحالی توی محوطه حیاط خونه مامان با بلا بدو بدو میکرد و میخندید
دستی از پشت دور کمرم حلقه شد و توی گوشم گفت:همسر زیبای من داره به کجا نگاه میکنه
+خوشحالم کیج حالش بهتره
لویی:منم
+دلم میخواست ماریا و دیوید اینجا باشن.
لویی:با هم دیگه به سفر رفتن ... خوشحالم ماریا یکی رو کنارش داره که درکش میکنه و سعی میکنه خوشحالش کنه+نمیدونی چقدر حس خوبیه که یک نفر عاشقانه کنارت باشه و قدم قدم باهات بیاد و هواتو داشته باشه
به سمتش برگشتم و دستمو دور گردنش حلقه کردم
+خیلی خوشحالم که منم همچین کسی رو کنار خودم دارم
لبامو محکم بوسید که یهویی در محکم باز شد و صنم اومد تو اتاق. سریع از هم فاصله گرفتیمبا خنده گفتم:اروم تر
صنم:ببخشید هنوز عادت نکردم متاهلی ....هر چیییی یکم رعایت کنین چه خبرتونهلویی:حالا نکه تو و پائولو اصن به هم نمی چسبین
صنم چشماشو باریک کرد و گفت: خجالتم خوب چیزیه خواهرمو بردی هیچچچچ پر رو هم هستی
لویی:به هر حال الان مال منه
صنم با حرص جیغ زد و دست منو کشید با خودش از اتاق بیرون برد
خندیدم+چه خبرته ؟
صنم:اسکل شبیه این ادمای عاشق حالت تهویی شدیبا دهن کجی گفت:خیشحالم کی مینم هیمچین کیسی رو کینار خیدم دیرم
+هیییی تو فال گوش ایستادی
صنم:اصلا هم اینطور نیست صداتون می اومد+از دست تو چی شده حالا ؟
صنم:زیبا عجیب شده از صبح همش داره حرفای فلسفی میزنه و درباره پایان زندگی انسان و این حرفا میگه گاهی وقتا از حرفاش میترسم یه جوری شدهاز دور به زیبا که دخترشو بغل کرده بود لباس خیلی شیک تنش بود باهاش بازی میکرد نگاه کردم
+به نظر من که عادیه ولی خب باشه بیشتر دقت میکنم البته میدونی که زیبا همیشه کتاب میخونه عادیه عرفانی فلسفی حرف بزنه یادته اثار نیچه رو خونده بود تا یک ماه مارو دیونه کرد
صنم:اخه یه جوریمدهمش دلم شور میزنه
صورتشو بوسیدم و گفتم:نترس هیچی نمیشه
پائولو: با بالاتنه لخت و شلوارک اومد تو خونه گفت:چه طور شدم برنزه کردم
صنم لبشو گاز گرفت و آب دهنش راه افتاد آرنجمو محکم کوبیدم توی پهلوش
+یکم غرور داشته باش حول نباشصنم:شبیه یه تیکه شکلات خوشمزه شده
+خاک تو سرت
به سمت مامان و زیبا رفتم و بینشون نشستم آرشا رو بغل کردم و گفتم:روز به روز سنگین تر میشه

YOU ARE READING
جدال فمیلیا
Fantasyملانی از پدرش خبری نداره تا این که پدرش به خاطر این که ملانی رو به کاپوی فرناندو ایتالیا بده به ایران میاد و اینجاست که ملانی با راز مخوف پدرش که سالها ازش بی خبر بوده رو به رو میشه .... صحنه دار_مافیایی🔞