د.ا.د ملانی
وقتی فهمیدم چه غلطایی کردم انگار یه پارچ آب سرد روی سرم ریختن
اخمای لویی تو هم بود ازش خجالت میکشیدم
ناخون انگشت شستمو با استرس گاز گرفتم و خودمو جمع کردم
خاویر:ممکنه یکمی سر درد یا بدن درد موقتی باشه که با استراحت بهتر میشه ترجیحا قرص نمی نویسم حالتون کاملا مساعده و مشکل خاصی نیست
لویی:ممنون
خاویر:کاری نکردم ...شما دوتا باید مراقب هم دیگه باشید انگار امروز روز شما نبوده
گلوریا خاویر رو تا دم در همراهی کرد
لویی بدون حرفی به سمت حموم رفت
باهام حرف نمی زد
گلوریا به سمت اومد و گفت:خانوم سامو بلا رو برد پیش صحرا و زئوس
+ممنون بابت اتفاقی که افتاده متاسفم
گلوریا: خانوم شما مقصر نبودید ....اقا هم فقط خیلی نگران شماست
+باهام حرف نمیزنه
گلوریا:شما باهاش حرف بزنید و خیالشو راحت کنید
+ حال فیفی چه طوره
گلوریا:دامپزشک اومد و هر سه تا بچه رو چک اپ کرد حالشون خوبه غذا و آب هم گذاشتم خیالتون راحت
+ممنون میتونی بری
گلوریا که رفت به سمت حموم رفتم در رو باز کردم
لخت زیر دوش آب ایستاده بود و سرش پایین بود
لباسمو در آوردم و آروم بهش نزدیک شدم و دستمو دور کمرش حلقه کردم و لبمو روی کمرش چسبوندم و بوسیدم
زیر اب گرم دوش حرارت بدنش بیشتر بود🔞🔞🔞
قفسه سینشو لمس کردم و دستمو اروم پایین آوردم و با سر انگشتام پوست خیسشو لمس میکردم
وقتی به زیر شکمش رسیدم مچ دستمو گرفت و برگشت یهویی دستشو دور گردنم قفل کرد وچسبوندم به سرامیک سرد دیوار ناخوداگاه از سرمای سرامیک ها ناله کردم
لباشو روی لبم کوبید و محکم شروع کرد به بوسیدنم
دست دیگه اشو بین پاهام برد و اونا رو از هم فاصله داد
با فرو کردن دوتا انگشتش داخلم فرو کرد
پهلوشو چنگ زدم و توی دهنش ناله بلندی کردم
حرکش غیره منتظره بود
لب پایینمو گاز گرفت و ازم فاصله گرفت
نفس نفس میزدم و سینه هام به خاطر کمبود اکسیژن بالا پایین میشد
احساس میکردم لبام از شدت تورم میترکه
لاله گوشمو گاز گرفت و گفت:وقتی عصبانیم ممکنه رابطمون زیاد احساسی نباشه. انتخاب کن می مونی یا میری
با پرویی تمام گفتم :می مونم
هنوز نصف کلمه از دهنم در نیومده بود که گردنم رو گاز محکمی گرفت جیغ بلند زدمانگشتاشو محکم داخلم حرکت میداد
خیلی خشک گفت:زود باش برای من باید بیای
+لو..
سرعتشو بیشتر کرد جیغ زدم و چشمامو روی هم فشار دادم
اورگاسم مثل برخورد کامیون با بدنم بود سریع و شوکه کنندهاگه کمرمو نگرفته بود پهن زمین میشدم
توی بغلش میلرزیدم
زانو هام توان ایستادن نداشتتوی یه حرکت سریع منو لبه وان خم کرد و اسپنک محکمی به لپ باسنم زد
جیغ زدم احساس کردم پوستم آتیش گرفت
ضربه بعدی رو طرف دیگه زد
با ناله اسمشو صدا زدم
موهامو چنگ زد و از بین دندوناش گفت:گفتم میتونی بری
+ن...نمی..نمیرم
خودشو روی من تنظیم کرد و با یه حرکت خیلی سریع خودشو کامل داخلم فرو کرد
احساس کردم کاملا پر شدم
کمرمو دو دستی گرفت و ضربه هاشو شروع کرد
صدای ناله های من وصدای برخورد بدنمون با نفسای لویی واسه خودش یه پا سمفونی بتهون بود
لبمو محکم گاز گرفتم هر لحظه ممکن بود خون بیاد از بس فشارش میدادم
حرارت بدنم انقدر بالا بود مطمعنم صورتم حسابی قرمز شده بود
ضربه هاشو سریع تر و پی در پی کرده بود نمیتونستم دیگه خودمو کنترل کنم
جیغ زدمو از شدت اورگاسم لرزیدم
واژنم دور دیکش منقبض شد
بلند غرید دقیقا مثل یه حیون وحشی
با گرمایی که داخلم ایجاد شد فهمیدم که خودشو کامل داخلم خالی کرده
دوتایی نفس نفس میزدیم
وقتی ازم جدا شد با زانو هام روی زمین سقوط کردم
سرمو به لبه وان چسبوندم
نفسای بلند میکشیدم. همه بدنم خیس عرق بود مطمعنم جای دستش کاملا روی بدنم می مونه
اما واسم اهمیت نداشت چون بهترین چیزی بود که تا حالا احساس کرده بودم
🔞🔞

YOU ARE READING
جدال فمیلیا
Fantasyملانی از پدرش خبری نداره تا این که پدرش به خاطر این که ملانی رو به کاپوی فرناندو ایتالیا بده به ایران میاد و اینجاست که ملانی با راز مخوف پدرش که سالها ازش بی خبر بوده رو به رو میشه .... صحنه دار_مافیایی🔞