P31

30 3 0
                                    

سویا_ آخجوون ... حالا میریم شهر بازی؟

قبل از اینکه بخواد جوابشو بده گوشیش زنگ خورد بدون اینکه به شماره نگاهی بندازه جواب داد.

جینا_ الو سلام
شوگا_ سلام جینا خانم خوبی؟

یه لبخند زد ... شوگا لحن حرف زدنش فرق کرده و این به این معنیه که با هر کسی مهربون نیست.

جینا_ ممنون دست شما درد نکنه ... آقا گربه چطوره؟

شوگا که از لقب جدیدش خوشش امده بود با خنده گفت:

شوگا_ گربه؟ مطمئنی؟ ولی گربه‌ها جوجه ها رو میخورنا

خجالت کشید و قبل از اینکه سرخی گونش مشخص باشه سرشو انداخت پایین.

شوگا_ کی وقت داری؟ بریم بیرون؟
جینا_ الان من ... خونه شاگردم هستم و خصوصی تر از خصوصی دارم بهش درس میدم
شوگا_ یعنی وقت نداری؟
جینا_ تایم نهار خوبه؟
شوگا_ خوبه ... بیام دنبالت ؟

قبل از اینکه به حرفش توجه کنه گفت

جینا_ سوجئون منو میرسونه اونجا
شوگا_ اوکی

قبل از اینکه بزاره جینا حرفی بزنه قطعش کرد .

سویا_ اونی چیشد؟ ... میریم شهر بازی؟

یه لبخند زد

جینا_ تایم نهارو من نیستم امتحاناتتو خوب دادی همینجوری درساتو بخونی ساعت شیش میام دنبالت میبرمت شهر بازی خوبه؟

بعد دوساعت که ساعت دوازده شده بود از خانم نم خدافظی کرد و از خونه رفت بیرون سوار تاکسی شد و تا فروشگاه مبلمان پیاده شد.
یه تونیک ساده که رنگ قهوه داشت رو با شلوار لی پوشیده بود.
رفت داخل فر‌وشگاه که دید شوگا رو مبلل نشسته و سرشو به عقب داده.

رفت کنارش نشست به تک تک اجزای صورتش نگاه کرد لبای خوشفرم چشمای گربه‌ایی بینی گرد پوست سفید و صاف به خودش جرات داد و لباشو نزدیک پوست صورتش کرد. قبل از اینکه بخواد ببوستش چشماشو باز کرد.
سریع ازش فاصله گرفت و نشست سرجاش.
شوگا که تازه متوجه شد کی پیشش نشسته لبخند زد

شوگا_ کی امدی؟
جینا_ همین الان

از جاشون بلند شدن و رفتن بیرون. جینا حسابی گشنش شده بود و صدای قارو قور شکمش در امد؛ رفتن تو یه رستوران.
گوشیشو دستش گرفته بود و اصلا حواسش به اطرافش نبود

شوگا_ جوجه کوچولو

گوشیو قفل کرد و گذاشت تو کیفش.

جینا_ با کوچولو بودنم کنار نمیام اونقدرا هم کوچیک نیستم.

فعلا وقت بحث کردن نبود باید درباره رابطه‌ایی حرف میزدن که هنوز شروع نشده بود.

شوگا_ من ... معمولا توی رابطه رمانتیک نیستم و زیاد حرفای عاشقانه نمیزنم ممکنه ازم خسته بشی چون زیاد ازت تعریف نمیکنم و زیاد نمیبوسمت و خوشم نمیاد تو جمع رابطمونو نشون بدم.
جینا_ ازت خسته نمیشم
شوگا_ از اون پسره هم خیلی بدم میاد ... دلم نمیخواد کسی بهت نزدیک بشه اگرم بشه دعوا میکنم!

شوگا داشت با حرفاش جینا رو میترسوند هر چیزی رو اول رابطه نمیگن!

شوگا_ میخوام باور کنم که دوست داشتن فقط تو قصه ها نیست خب؟
جینا_ من، توی رابطه ... از طرف مقابلم فقط توجه میخوام حتی اگر توجهش گرفتن دستم باشه با همه چیز طرف مقابلم‌ میتونم کنار بیام ... ولی اگر بخواد با کس دیگه‌ایی به جز من باشه ...

جینا سرشو انداخت پایین در واقع اگر شوگا بخواد با کس دیگه‌ایی جز خودش باشه نمیتونست کاری بکنه به جز نگاه کردن ...

شوگا_ نیست ... بهت قول میدم ممکنه قبل از این با همه دوست شده باشم و با آدمای زیادی رابطه داشتم اما من قسم خوردم جز تو دختر دیگه‌ایی رو تو زندگیم وارد نکنم

سرشو بلند کرد، موهاشو از جلو چشماش کنار زد و به چشمای سیاهش خیره شد.

جینا_ اهل تلافیم

شوگا یه لبخند زد.

شوگا_ تو این یه هفته پدرمو در اوردی بعد الان میگی؟

یه لبخند زد.گارسون امد

گارسون_ شما برای نهار چی میل دارید؟
جینا_ بیبیم باپ
شوگا_ من سولونگ تانگ میخواستم
گارسون_ با برنج یا بدون برنج؟
شوگا_  با برنج

بعد یه تشکر دوباره رفت.
بدون حرف بهم نگاه کردن ایندفعه شوگا میتونست بیشتر بهش دقت کنه؛ گردنش، دستاش که نصفش با آستین پوشیده بودن، موهای بلند و مشکیش، لبای سرخ بدون رژش.

جینا_ شوگا امشب باید برم شهربازی میای تو هم؟

همیشه با حرف زدنش همه چی رو خراب میکنه اما به تازگی متوجه شده عادت داره لبشو لیس بزنه.

جینا_ سوجئون هم هست
شوگا_ چرا هی اسمشو میاری؟ میدونی بهش حساسیت دارم
جینا_ چون اون هست میخوام تو باشی کنارم

با دلخوری گفت.

شوگا_ نمیدونم ‌

دسشو گذاشت رو دستاش.

جینا_ ناراحت نشو ... دلم نمیخواست برم بعد بفهمی سوجئون هست ... تازه یه دخترهم هست باید بشناسیش.

‌شوگا یه لبخند زد که مبادا جینا بفهمه به سوجئون حسودی میکنه.

شوگا_ نه عزیزم برو ناراحت نمیشم خوشبگذره.

جینا میتونه فرق بین حرف دروغ و حرف راست رو بفهمه ولی شوگا اونقدر تابلو حسودی میکنه که نیازی نیست تخصصی به خرج بده.
با خباثت خندید.

جینا_ آرررهه ناراحت نمیشی تازه خیلیم خوشحال میشی

با جدیت تمام گفت.

شوگا_ بیخیال جینا اصلا سر این موضوع شوخی ندارم

Intimacy, a reflection of my family Where stories live. Discover now