با ووت و کامنت وارد شوید!
⋘ 𝑙𝑜𝑎𝑑𝑖𝑛𝑔 𝑑𝑎𝑡𝑎... ⋙______________________
- October 6 , 2020 -
ابر های تیره کل اسمون رو در بر گرفته بودن. هوا رو به تاریکی میرفت با اینکه اونقدرا هم دیر نبود، اما خب... این خاصیت پاییزه. به نظر میرسید تا لحظاتی دیگه بارون نم نم شروع میشه و تا نیمه شب ادامه پیدا میکنه. پرده رو به آرومی با دو انگشتش کنار زد و به انعکاس تار چشم هاش تو شیشه خیره شد. حرکت ابر ها رو به راحتی میدید و از تکون خوردن درخت های حیاط، متوجه باد شدید بیرون میشد. نفس عمیقی کشید و پرده رو ول کرد. روی تشک تخت نشست و چشم هاش رو بست. بارون رو حس میکرد و این قفسه سینش رو سنگین میکرد.
طبق عادت همیشگیش موقع بارون، درب کشو دوم میزش رو باز کرد و سه تا شمع وارمر با عود بیرون اورد و فندکش رو از ته کشو پیدا کرد. هر سه شمع رو داخل سه جا شمعی گوشه کنار اتاقش گذاشت و بعد از روشن کردنشون، عود رو داخل قوطی نوشابه خالی رو میزش گذاشت و اتشش زد. عطر خوبی که اتاقش رو پر کرد، باعث شد چشم هاش رو ببنده و نفس عمیقی بکشه.
حس میکرد تنها چیزی که نیاز داره، اهنگه. اما قبل از اون، پرده اتاقش رو کامل کنار زد و پنجره رو کامل باز کرد. باد خنکی که به صورتش خورد و بوی خاکی که زیر بینیش پیچید، لبخندی روی لبش نشوند.
گوشیش رو از روی میز برداشت و پلی لیستی که برای این مواقع - که فقط نیاز به ارامش داشت - درست کرده بود رو پلی کرد.
(لیست اهنگی که تو چنل تلگرام گذاشتم رو از الان پلی کنید، خودش به ترتیب بره جلو. تو بیو اکانتم هست لینکش کلا اهنگا رو اونجا میزارم ازین به بعد که اگه نداشتینشون ازونجا گوش بدید)
روی تخت دراز کشید و خودش رو تو اهنگ غرق کرد. دست هاش رو روی چشم هاش قرار داد و اجازه داد ریتم و ملودی گوش هاش رو پر کنن.
Car rides to Malibu
ماشین روندنا تو مالیبو (منطقه ساحلی و گرون قیمت نزدیک لس آنجلس)
Strawberry ice cream, one spoon for two
بستنی توت فرنگی، یه قاشق واسه دو نفر
And tradin’ jackets
و رد و بدل کردن ژاکت ها
Laughin’ ’bout how small it looks on you
خندیدن به اینکه چقد توی تن تو کوچیک بنظر میاددرسته که تقریبا هیچوقت عاشق نشده بود و این اهنگ های احساسی روش تاثیر معنایی نداشتن، ولی بازم بخاطر غم پنهان تو صدای خواننده، نمیتونست بغض نکنه، و قطعا فضا هم بی تاثیر نبود.
هر لحظه بغضش سنگین تر میشد و زین کی بود که اجازه شکستنشو نده؟ شاید دلیل گریه هاش هیچ ارتباط معنایی با اهنگی که گذاشته بود نداشت، اما بازم اون یه اهنگ غمگین بود و زین الان میتونست بخاطر مرگ یه پشه بلند بلند گریه کنه.
KAMU SEDANG MEMBACA
•𝙅𝙖𝙣𝙪𝙖𝙧𝙮 𝙨𝙚𝙫𝙚𝙣𝙩𝙚𝙚𝙣𝙩𝙝•𝙕.𝙈•
Fiksi Penggemar″اگر مرگ، مارا در این زندگی از هم جدا کرد، عزیزم، قسم به مقدس ترین خدای من که چشمانِ به رنگ خورشیدت باشد، قسم که تمام جهان را زیر و رو میکنم و قسم که بار دیگر و در دنیای دیگر پیدایت میکنم!؛″ •~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~• وارنینگ: روند داستان خیلی آرومه و...