𝗧𝗮𝗻𝗴𝗲𝗿𝗶𝗻𝗲 𝗿𝗲𝘀𝗰𝘂𝗲 𝗼𝗽𝗲𝗿𝗮𝘁𝗶𝗼𝗻✔

pt.9|Stupid attempt

قسمت نهم: تلاش احمقانه

_هاه.. اون آلفای احمق خیلی خودشو دست بالا گرفته. فکر کرده کیه؟!

موطلایی از وقتی که عمارت پتینسون ها رو ترک کرده بود تا حالا که به سمت مقصد نامعلومی پیاده روی میکرد درحال غر زدن بود. اون حتی کالسکه چیش رو مرخص کرده بود تا با کمی قدم زدن بتونه افکارش رو جمع کنه و کمی راجع به اینکه چجوری میتونه جونگکوک رو راضی کنه تا نامزدیش رو کنسل کنه فکر کنه.

امگا گوشه ی لبش رو گزید و شروع به شکوندن قلنج انگشتاش کرد. شنیدن صدای تق بین مفاصلش بهش حس خوبی میداد.
_چه با زبون خوش، چه با کلک.. باید جونگکوک رو راضی کنم تا این نامزدی رو لغو کنه.

بین افکار سردرگمش پرسه میزد که جسم کوچیکی به زانوش برخورد کرد و بعد از اون صدای ظریفی رو شنید.
_آخ

تهیونگ ابروهاش رو بالا انداخت و به پایین نگاه کرد. پسربچه ای که به زور تا زانوهاش میرسید، چشم های درشت سبز رنگش رو به تهیونگ دوخته بود و با لبهای برچیده پیشونیش رو میمالید.

تهیونگ لبخندی از بامزه بودن پسربچه زد و روی زانوهاش نشست.
_بذار ببینم.. حواست کجا بود کوچولو؟

پسربچه اخمی کرد، اما به تهیونگ اجازه داد تا دستش رو برداره و پیشونیش رو بررسی کنه.
_من کوچولو نیستم!

تهیونگ تکخندی زد و انگشت شستش رو به آرومی روی رد صورتی رنگ روی پیشونی پسربچه کشید. انگار آسیب جدی ای ندیده بود.
تهیونگ از رایحه ی دارچینی که از بچه حس میکرد فهمید پسربچه یه آلفاست.
_اسمت چیه آلفا کوچولو؟

پسرک چرخی به چشمهاش داد و دست تهیونگ رو از روی پیشونیش پس زد.
_نخیر، من کوچولو نیستم تو زیادی بزرگی.

تهیونگ به آرومی خندید و موهای پسربچه رو بهم ریخت.
_باشه.. تو که بزرگی اسم نداری؟

پسر بچه سرش رو از زیر دست امگا کنار کشید و مغرورانه سرش رو تکون داد.
_اسم من-

_جناب لئو؟

زنی نفس نفس زنان پشت سر پسربچه که انگار اسمش لئو بود ایستاد و با نگاهی مشکوک به تهیونگ خیره شد.
_راجع به حرف زدن با غریبه ها چی بهتون گفته بودم؟

لئو اما انگار عادت به قانون شکنی داشت، شونه هاش رو بالا انداخت.
تهیونگ به آرومی بلند شد و لبخند کوچیکی زد.
_بیشتر مواظبش باشین. بنظر بچه ی شیطونی میاد..

زن کمی خم شد و با گرفتن شونه های پسربچه، شروع به حرکت کرد. تهیونگ قبل از اینکه پسر بچه ازش رد بشه، چشمک کوتاهی بهش زد و لبخند بانمکی از لئو تحویل گرفت.