I'm just tired...

214 39 25
                                    

لطفا ووت و کامنت بدید تا مینگی کل روز رو اکلیل گریه کنه:))

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

مثل همیشه، با سردرد چشم باز کرد؛ اما اینبار توی اتاقش، و روی تخت رنگ و رو رفته اش نبود.
دور و بر اون اتاق سفید بود.
از در گرفته تا ملافه های تختش.
ذهنش هیچ ایده ای نداشت کجاست پس فقط فکر کرد ممکنه توی بیمارستان باشه.
درست حدس میزد؛ توی بیمارستان بود و این رو از جایی فهمید که دختری تقریبا جوون با لباس پرستاری، دکتر رو صدا زد و خبر از بهوش اومدنش داد.

بعد از حرف زدن دکتر با خواهرش، درباره ی وضعیتی که داره و تجویز دارو هاش، اون مرد پر حرف بالاخره رفت.

-باید بتونی در برابر بابا بایستی
خواهرش قبل از هر حرفی بهش حقیر بودنش رو یادآوری کرد.

با چشم های خیس به تصویر تار خواهرش زل زد و با صدایی پر از بغض و لرزش جواب دختر رو داد:
-فکر میکنی سعی نکردم؟!
سعی کرد لرزش صداش رو کم کنه و ادامه داد:
_چرا؟...چرا داری بهم یادآوری میکنی که چقدر ضعیف و حقیر بودم؟چرا داری بدبختیم رو بهم گوشزد میکنی؟
چون تو بچه ی مورد علاقه اونایی...حتما هم باید اینطوری حرف بزنی، من چرا ازت پرسیدم اصلا؟
و هیستریک وار خندید.

هه مین، نزدیک برادرش شد و دستش رو گرفت.
اون پسر واقعا توی شرایط خوبی نبود؛ پس سعی کرد با ملایمت رفتار کنه:
-هِی! مین...آروم باش!...من کی همچین حرفی زدم؟
کی بهت گفتم ضعیفی؟ من فقط گفتم نباید میدون خالی کنی.
دست پسر رو توی دستش فشار داد و سعی کرد با نگاهش اون رو آروم کنه.

-خستم فقط...
بی حس لب زد.

-میرم که استراحت کنی.
گفت و بعد از بلند شدنش از روی صندلی کنار اون تخت سفید رنگ، دوباره نگاه دلگرم کننده ای به برادش انداخت و رفت.

خواست سرش رو روی بالش بکوبه ولی گردن درد فلجش کرده بود؛ پس فقط چمشهاش رو روی هم فشار داد.
نمیتونست بخوابه و به دختری که چند دقیقه پیش روی صندلی کنارش نشسته بود، دروغ گفت که خسته اس.
پس...فقط به سقف زل زد و هیچ کاری نکرد؛ البته اگر هم میخواست نمیتونست کاری کنه.

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

آنیونگ یوروبون
اومدم با یه پارت دیگه
چه خبر...این چند روز هفته انقدر دلم تنگ آپ کردن بود.
پلیز حمایت کنید و به بقیه معرفی کنید تا یکم به این بچه لطف کرده باشید
خلاصه‌...رایتر های باتجربه عزیز
لطفاااا ازم انتقاد کنید تا بهتر بشم
و همینطور ریدر ها
نظر و انتقاد و هرچی دارید کامنت کنید
و ووت بدید پلیز
خیلی بهم کمک میکنید
مینگی دوستون دارهه؛)
آنیووونگ

"مینگی"

𝘋𝘳𝘰𝘸𝘯𝘦𝘥 𝘪𝘯 𝘢 𝘣𝘭𝘢𝘤𝘬 𝘰𝘤𝘦𝘢𝘯 𝘴𝘵𝘢𝘪𝘯𝘦𝘥 𝘸𝘪𝘵𝘩 𝘭𝘪𝘦𝘴Where stories live. Discover now