صبح شده بود نور از لا به لای پردههای حریر به داخل میتابید
خواب نبود. تمام اتفاقاتی که دیروز افتاده بودن تماماً واقعیت داشتن و اون لونای این پک بود
برای به رسمیت شناخته شدنش آخر هفته ازدواج میکرد و تنها دغدغش این میشد که آلفاشو راضی نکهداره، بچش پسر باشه، آلفا باشه و مردم قبیله ازش راضی باشناز فکر و خیال آیندهی بعد از جفت شدنش با القا بیرون اومد الان باید به یه کاری رسیدگی میکرد
از تخت بیرون اومد و سمت دستشویی رفت بعد از دوش کوتاهی که گرفت اونو سر حال آورد جلوی چمدون باز ایستاده بود و داشت به این فکر میکرد که چی برای صبحانه بپوشه که با تقهای که به در خورد و صدای زن خدمتکاری به گوشش رسید
×لونا آلفا سر میز صبحانه منتظرتون هستن
+باشه الان میام
بعد آماده شدنش سمت راه پلهها حرکت کرد به کمک نردههای طلایی رنگ پایین میرفت تا مبادا با بی دقتیش از پلههای مرمرین سر بخوره و باعث آسیب دیدنش بشه
وقتی به سالن غذاخوری رسید برای آلفا تعظیم نود درجهای کرد
_دیر کردی
کلمات سرد و خشن از بین لبهای اون آلفا بیرون میومدن و قلب امگا رو میفشردن نه از ناراحتی بلکه از ترس
اون کلمات اونقدر بدون احساس و خشک از دهان آلفا بیرون اومده بود که قادر به سوزوندن تن امگا بود
+متاسفم بخاطر تاخیر دیگه تکرار نمیشه
_به عنوان یه لونا باید سحرخیز تر از این حرفا باشی هیچ کس توی پک و قلمروی من تنبل نیس
به اون گفته بود تنبل؟ درواقع اون زود بیدار شده بود فقط روند انتخاب لباس مناسب باعث تاخیرش شده بود
نشست و چنگال کوچک نقره رو توی دستش گرفت
لباسش یه بلوز آبی کمرنگی بود که برجستگیهای بدنش رو نشون میدادآلفا نگاه کلی به بدن امگا انداخت
_دیگه نمیخوام اینو بپوشی
+میتونم بپرسم چرا؟
_بلند شو
به تبعیت از دستور آلفا بلند و بهش نگاه کرد
آلفا کاغذهایی که توی دستش بود رو کناری گذاشت و به سوکجین اشاره کرد تا به پیش اون برهدرست رو به روش ایستاده بود دستاش کنارش بودن و سعی میکرد با بازی کردن با دوخت کنار شلوار تنگی که پوشیده بود استرسش روکم گنه تا حالا توی همچین موقعیتی با هیچ آلفایی نبوده
اما نامجون بدون توجه به خجالتهای امگا دستاش رو بیشرمانه روی رونهای جین کشید و سمت باسنش رفت
+چی.. چیکار میکنید؟
_چیه؟ نمیتونم به امگام دست بزنم؟
+ولی ما که هنوز جفت نشدیم پس نباید اینکارو بکنید
YOU ARE READING
predator
Fanfictionهمه برای حفظ قلمروی خودش جنگ میکنن لیدر یه پک موظفه از داراییهاش محافظت کنه چی میشه اگه یه قلمرو توی جنگ شکست بخوره؟ تمام داراییهاش به غارت قلمروی برنده درمیاد پول، زمین، بتاها و آلفاهایی که زنده موندن و البته امگاها کیم نامجون لیدر قلمروی شادو...