بعد از دوش کوتاهی که گرفته بود حالا حس میکزد که تمام تنش سبک شده
کمرش و باسنش هنوز درد میکرد که البته تمام اینها طبیعی بود آلفا جوری داخلش میکوبید که انگار آلفا تمام لحظات عمرش رو برای این برنامه ریزی میکرد
+دیگه از این باسن چیزی درنمیاد باورم نمیشه یه جوری میکوبید انگار قراره از دستش فرار کنم الان من با کدوم دل و جرئتی هیتمو باهاش بگذرونم؟ بگو چرا کسی جفت این نمیشد میدونستن تو تخت چه هیولاییه
بعد از خشک کردن بدنش لباسهای سبکی پوشید و به طبقهی پایین رفت
تمام خدمتکارها مشغول تمیزکاری بودن از دیشب هیچ تزئینی باقی نمونده بود و حالا تمامشون مشغول گرد گیری بودن×لونا صبحتون بخیر میز نهار آمادس
+میز نهار؟ مگه من چقدر خوابیدم؟
×الان ظهره لونا تا چند دقیقهی دیگه آلفا میرسن پس بهترهکخ به سر میز برین
یونجی گفت و بعد از اون امگا رو تنها رها کرد تا به کارهاش برسه ولی جین همونجا ایستاد.
چقدر آسون و راحت بود تا آلفا باهاش باشه و صبح بدون اینکه اونو ببوسه و با محبتهاش بیدار کنه تنهاش گذاشته بود
شاید هم این نهایت مهر و محبتش بود که اونو بیدار نکرده بود تا بیشتر استراحت بکنهحرکت کرد. به سمت میز غذا خوری رفت و نشست خدمتکارهای بتا یکی بعد از اون یکی میومدن و ظروف رو میچیدن و میرفتن.
تدارکات نهار تقریبا رو به اتمام بود که در باز شد و قامت نامجون همراه با پسر ریز نقشی توی آغوشش توی چهار چوب در در نمایان شد
از سر جاش بلند شد. گرگش با نگرانی اینور و اونور میدویید و خودش هم حالش بهتر از گرگش نبود
یعنی اون پسر کی بود؟
بویی که از سمت اون پسر میومد نشان دهندهی امگا بودنش بود
نامجون با خودش یه امگا آورده بود؟با درک این موضوع انگار که یک سطل پر از آب یخ روی سر جین ریختن.
دستاش سر شد و قلبش چند ضربان جا انداخت.
اما اون طرف ماجرا نامجون با عجله امگا رو از پلهها بالا برد و بعد از چند ثانیه چانیول همراه با دکتری پشت سرش با عجله وارد شدن و همون راهی که آلفا رفته بود رو رفتن.تمام خدمه خشکشون زده بود و بعضیاشون هم پچ پچ میکردن. درمورد اینکه آلفاشون چند روز از جفت شدنش نگذشته امگایی همراه با خودش آورده بود و به لونا خیانت کرده بود.
خب به همشون حق میداد اون امگا موهایی سفید مایل به طلایی داشت لباسهاش پاره و خاکی بودن و چهرش هم خاکی شده بود آرنجش خراشیده شده بود و کمی ازش خون میومد
وضعیت اون امگا طوری نبود تا بشه خوب درموردش فکر کرد.
به خودش اومد و سریع همون سمت دویید باید سر در میاورد. ممکن نبود تا نامجون هنوز رد مارکش ثابت نشده اون خیانت میکرد
YOU ARE READING
predator
Fanfictionهمه برای حفظ قلمروی خودش جنگ میکنن لیدر یه پک موظفه از داراییهاش محافظت کنه چی میشه اگه یه قلمرو توی جنگ شکست بخوره؟ تمام داراییهاش به غارت قلمروی برنده درمیاد پول، زمین، بتاها و آلفاهایی که زنده موندن و البته امگاها کیم نامجون لیدر قلمروی شادو...