P.21

167 32 13
                                    


خب گایز الان دارم با لپتاپ تایپ میکنم و هیچ ایده ای ندارم که قراره چجوری بشه... چون اینو توی گوگل باز کردم.. دقیق نمیدونم چجوری باید تنظیمش کنم... پس اگه دیدم خوب نیست.. برمیگردم توی گوشی دوباره درستش میکنم

/././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././

مراسم ازدواج


همه چی داشت به خوبی پیش میرفت. اون جایگاه و اون محلی که برای جین و نامجون بود دوباره داشت برای پیوند دیگه ای آماده میشد. خانواده ی جیمین به اونجا اومده بودن و بخاطر همین سالن پذیرایی شلوغ تر از قبل شده بود

جیمین و نامجون کنار مهمون ها بودن  و داشتن پذیرایی میکردن ولی جین تنهایی توی اتاقش نشسته بود. حالش از چند روز پیش بد شده بود  و حالاتی مثل عدم کنترل فرومون و حالت تهوع و عوض شدن خلق و خوی امگا حالاتی بودن که امگا از خودش نشون میداد

صدای خنده های اونها تا طبقه ی بالا میومد و این بیشتر حال امگای ناخوش احوال رو بدتر میکرد. از وقتی که مریض شده بود کاسه ی توالت شده بود تنها منظره ای که حتی اگه حالش بدتر میشد حاضر نبود دوباره اون منظره رو ببینه


عق دوباره ای زد ولی اینبار معده ی خالیش چیزی برای تخلیه نداشت. اشکهاش جلوی چشماش جمع میشدن وبا سنگینی قطرات دیگه به پایین میوفتادن.  سوزش معدش طاقتش رو طاق کرده بود آلفایی که چند پله پایین تر داشت با رئیس پک همسر آیندش خوش و بش میکرد و اون اونجا داشت درد میکشید


+خدا بگم چیکارت کنه نامجون... اونجا نشستی و یبارم نمیای به من سر بزنی... دارم میمیرم


 روی زمین سرد دراز کشید و به خودش لرزید. معدش میسوخت ولی هیچ صدایی نمیتونست از خودش دربیاره برای درخواست کمک، برای درخواست کسی که دستشو بگیره و یا جویای حالش بشه. اگه مریضی سختی گرفته بود چی؟ اگه مسموم شده بود چی؟

جیمین میتونست برای خلاصی و تثبیت جایگاهش اونو مسموم کرده باشه تا مانعی سر راهش نباشه


در باز شد و صدای مینجی که داشت اونو صدا میکرد رو شنید.


×لونا؟ براتون غذا آوردم آلفا گفتن که براتون بیارم... توی دستشویی هستین؟

predatorWhere stories live. Discover now