P.20

134 36 17
                                    

وارد عمارت شد و مستقیم به سمت اتاقش رفت ولی توی راه پله ها صدای چانیول اونو متوقف کرد.


×هی نام... بهش فکر کن و با جین درمیونش بزار... وگرنه بد تموم میشه


_بهش فکر میکنم و به... جین میگم... ولی من نمیخوام به همین زودیا پدر بشم

(این نامجون خلاف نامجون واقعیه)


دوباره به راهش ادامه داد و به در مورد نظرش رسید.

در رو باز کرد و وارد شد. جین در حال انجام روتین پوستیش بود اون هم وقتی که با حوله جلوی آینه نشسته بود و اون کبودی های گردنش که بیش از اندازه زیباش کرده بودن.


+اومدی؟


-یکم برای روتین پوستیت دیر نیست؟


+آره ولی این برای ساعت مشخصی نیست... خودم دلم میخواد بعد دوش گرفتن استفادشون کنم


پشت سرش ایستاد و دستهاش رو روی شونه های پسر کوچیکتر گذاشت. جین بدون توجه به مرد به ماساژ دادن صورتش ادامه داد.


گردن خوش تراش امگا بدجور وسوسش میکرد تا کبودی های بیشتری روشون بکاره ولی متاسفانه فعلا وقت این کارها رو نداشت.


_میخواستم باهات صحبت کنم.. درمورد یه موضوعی


+چه موضوعی؟


چجوری میگفت؟ اینکه بزرگترا دلشون جانشین میخواد و باید به فکر باشن ولی اون نمیخواد؟ اره همینجوری بهتر بود.


_امروز با چانیول بودم و اون گفت که...


+گفت که؟


_ریش سفیدای قبیله از ما میخوان تا هر چه زود تر برای به دنیا آوردن یه وارث اقداماتی انجام بدیم


امگا بعد از شنیدن این حرف شروع به خندیدن کرد.


+نامجون... ما همیشه داریم این اقدامات رو انجام میدیم... برو سر اصل مطلب


_من دلم نمیخواد به این زودیا پدر بشم... این یکم برای من زوده


خنده از روی لبهای امگا آروم آروم محو شد. از اون آنه ای که جلوش نشسته بود به آلفا خیره شد تا توی چهرش آثار شوخی رو ببینه ولی متاسفانه موفق نبود. با چشمهای آبیش به مرد خیره شد.


+منظورت چیه؟... یعنی چی که آماده نیستی؟


_یعنی همین جین... من فعلا نمیخوام پدر بشم... برای تو هم این زوده


+و تو این تصمیم رو برای من میگیری؟... اینکه میخوام یا نه؟ زوده یا نه؟


اوکی نام... گند زدی و بهت تبریک میگیم...

امگا عصبانی بلند شد و سمت آلفا چرخید.دستای آلفا که هنوز شونش رو لمس میکردن رو پس زد و یقه ی لباس سبز لجنیش رو گرفت و سمت خودش کشید.


predatorWhere stories live. Discover now