p.1

415 73 6
                                    

تن خونیشو رو بالا کشید و به جنازه‌ای که روی زمین افتاده بود نگاه کرد

خون اون آلفای لیدر داشت بین لب‌هاش چکه میکرد و چهرش رو دو برابر ترسناک میکرد
به سمت خونه‌ی اون مرد رفت تا دنبال چیزی که میخواست بگرده
به محض ورود به اون خونه کالبد خدمتکارا رو روی زمین دید افرادش به هیچ کدومشون رحم نکرده بودن البته که نشون از مقاومتشون میداد

کسایی که سر خم میکردن زنده میموندن و کسایی که با لجبازی مقاومت میکردن... خب محکوم به مرگ بودن

به سمت اتاق‌ها حرکت کرد همشون خالی بود و این یه معنی میداد یا اونا فرار کرده بودن یا امگای لیدر اون قلمرو همه‌ی بچه‌ها و خودش رو کشته بود تا از اسیر شدن و ذلت جلوگیری کنه

حدسش درست بود امگای بی جونی که بچه‌هاش رو بغل کرده بود و همشون به خواب عمیقی فرو رفته بودن

_ بریم بیرون

از پله‌ها پایین اومد و سمت بازمانده‌ها حرکت کرد و رو به اونا با همون بدنی پر از خون و منطقه‌ای که بی شک شبیه قبرستون بود به بتاها و آلفا و امگاها نگاهی انداخت و گفت

_دوتا انتخاب دارین یا بمیرین یا عضوی از پک بشین و با من پیمان ببندین

نامجون حرفش رو زد و بعد از اون صدای شکسته شدن استخون‌هاش و تبدیل شد به یه گرگ سیاه بزرگ با چشمایی با حاله‌ی قرمز

هیبت گرگ به قدری بزرگ بود که همه رو وادار میکرد تا جلوی اون آلفا زانو بزنن

از جلوی همه‌ی چشم‌هایی که با ترس نگاهش میکردن گذشت و بعد از اون صدای تبدیل‌های زیادی به گوش‌های تیز مرد رسید که یعنی اونا گزینه‌ی دوم رو انتخاب کردن

اخبار اینکه کیم نامجون آلفای پک سایه باز هم قلمرو گشایی کرده و برده‌هایی رو برای خودش جمع کرده توی تمام پک‌ها پخش شد
یکی پس از دیگری درمورد اینکه آلفای لیدر سایه‌ها چه مرد خونخواه و بی رحمی هستش صحبت و اخبار رو پخش میکردن

آلفاهای پک سایه قویترین‌ها و متعهد ترین آلفاها بودن بتاهای پکشون از دانش و هوش بالایی برخوردار بودن که زخمی‌هارو سریع درمان میکردن و امگاهاشون...

کسی چیزی درمورد امگاهای این پک نمیدونست...

شایعه‌های زیادی پشتش بود اینکه اون آلفا دنبال چیزای خاص بود یا حمله میکرد چون امگایی نداشت و همه‌ی این حملات بخاطر پیدا کردم امگایی برای خودش بود

ولی همه چی اونطور که شایعه‌ها میگفتن نبود کسی از واقعیت خبر نداشت
درست بود کیم نامجون لیدر پک سایه رئیس و صاحب قلمروی سایه که با هر حمله بر قلمروش اضافه میشد و همه چی رو غارت میکرد امگایی نداشت درست بود که امگا میخواست برای ادامه‌ی نسلش
به امگا احتیاج داشت تا وارث اونو بدنیا بیاره و برای محافظ از فرزنداش باید تمام قلمرو‌هارو به سلطه‌ی خودش درمیاورد اگه از اون میترسیدن اگه با اون پیمان میبستند با بچه‌هاشم میبستن البته تمام قضیه این نبود این فقط قسمتی از خواسته‌های اون مرد بود

predatorDonde viven las historias. Descúbrelo ahora