Part 33

1K 341 260
                                    

اخرین باری که این طور کتک خورده و اسیب دیده ازتمرین برگشته بود رو به یاد نداشت. ضرب دست فرمانده انقدر سنگین بود که بعد از یک هفته هنوز بدنش درد می‌کرد، اما کم بیش می‌تونست به زندگی روزمره‌اش برگرده.

جلوی اینه ایستاده بود تا ریش بلند شده صورتش رو اصلاح کنه. کبودیهای بدنش کم و بیش رنگ عوض کرده داشتن ازبین می‌رفتن، اما اثارش هنوز قابل تشخیص بود.

تیغ رو روی پوست صورتش گذاشت و با دقت شروع به اصلاح صورتش کرد. اما حواسش به کاری بود که داشت انجام می‌داد. علاقه‌ای نداشت یه زخم جدید به زخمهای صورتش اضافه کنه.

-بالاخره داری شبیه ادمیزاد میشی.

با شنیدن صدای سهون، به عقب برگشت و نیم نگاهی به پسر قد بلندی که دست به جیب پشتش ایستاده بود انداخت.

تیغ کثیف رو شست و در سکوت به کاری که می‌کرد ادامه داد.

از روزی که از درمانگاه برگشته بود دیگه حرفی با اوه سهون نزده بود. علیرغم میلش برای ارتباط با اون پسر دیدن فرار کردنش باعث شده بود خودش هم فاصله‌اش رو ازش حفظ کنه.

با حس سوزش زیر گلوش سریع تیغ رو کنار گذاشت و به رد باریک خونی که راه افتاده بود نگاه کرد. حواس پرت شده‌اش باعث اتفاقی شده بود که سعی داشت جلوش رو بگیره. اخم کرده زیر لب لعنتی فرستاد و با حوله رد خون رو پاک کرد.

می‌تونست حضور سهون رو هنوز پشت سر خودش حس کنه، دوست داشت بهش بگه تنهاش بذاره، اونجا بودنش کمکی به حالش نمی‌کرد، اما با کشیده شدن بازوش به عقب برگشت و نگاهش گره خورد به نیشخند نشسته روی لبهای اون پسر و نگاه تیزی که توی صورتش می‌چرخید.

سهون حوله رو از دستش گرفت و بعد از برداشتن تیغ گفت: بذار من انجامش بدم. نمی‌خوام کل صورتت رو زخمی کنی.

بی‌حرکت در سکوت فقط روبه روی مردی که دوستش داشت ایستاده بود و با همه وجود داشت تلاش می‌کرد تا ضربان قلبش رو اروم کنه. فاصله‌اشون زیادی کم بود، سینه به سینه هم ایستاده بودن، طوری که بازدمهای مرد رو روی صورتش حس می‌کرد.

سهون با دقت تیغ رو روی صورتش گذاشت و با ارامشی که همیشه توی حرکاتش بود، شروع به اصلاح صورتش کرد.

-چرا ازم فاصله می‌گیری؟

سهون با ابروهای بالا داده درحالیکه نگاهش روی گردنش بود پرسید. لحنش اروم بود. جوابی براش نداشت، نمی‌دونست چرا داره ازش دوری می‌کنه، خجالت بود یا عدم اعتماد به نفس خودش هم نمی‌دونست.

-فکر نمی‌کنی بعد از حرف مینجی، اگر کسی هم بخواد فراری باشه اون منم؟

سهون حوله رو روی قسمت اصلاح کرده کشید تا پوستش رو پاک کنه.

the nepentheWhere stories live. Discover now