😞11. پنهان‌کاری 🫂

2.6K 233 83
                                    

Jin pov:

_هوسوکا چیزا رو که جمع و جور کردی برو یه چیزی بخور.

از اتاق خارج شدم و کمی گردنمو ماساژ دادم.
_وای...بدن هندسامم خشک شده...
و یه دفعه پارک هه جین توی لابی باهام چشم تو چشم شد.
_به به! ارباب دانشکده پزشکی! راه گم کردین دکتر؟ از این طرفا ای رییس مسئولیت‌پذیر و نمونه! پاهات شکست این‌همه راه تا اینجا اومدی! حالا هم دیگه نمیومدی! میزاشتی خبر مرگت بیاد، خودت چرا اومدی حاکم بزرگ؟!
آجوشی نگهبان که فکر کرده بود میخوام بپرم بزنمش فوری اومد و بین ما ایستاد.
_دکتر کیم، آرامش خودتو حفظ کن!
پارک اما هی عقب عقب میرفت و باعث میشد گه بخوره تو اعصابم!!
_شتر مگه من امروز بهت صدبار زنگ نزدم؟ نه فقط امروز که هر روز دارم صدبار زنگ میزنم! اینقدر زنگ زدم که همین روزا مخابرات برام جریمه میفرسته، پلیس فکر میکنه استاکرم که اینقدر پیگیرتم! مرتیکه بز مگه تو رییس این خراب شده نیستی؟! من هر روز دارم اینجا جون میدم! هوسوک رو داشتن تیربارون میکردن تو کدوم گوری بودی دلقک؟!
و به طرفش هجوم بردم و یقه‌اشو گرفتم.
آجوشی بین ما گیر کرده بود و هی میخواست از هم جدامون کنه که یهو چنگ زدم توی موهای پارک.
_جین...! جین باور کن درگیر بودم! یه جلسه خانوادگی داشتم خب... تو که میدونی خانواده‌ام چجورین...

_من هیچی نمیدونم، تنها چیزی که میدونم اینه که تو امروز میمیری! توی تاریخ کره از من به عنوان قاتل ورلدواید هندسام یاد خواهند کرد!
یقه‌اش از زیر دستم لیز خورد و پریدم محکم کراواتشو گرفتم کشیدم.
_جینن....جی...دارم...خفه میشم....جین...هااع...جی...آخ...
_بابا ولش کن کشتیش! طناب‌ِ دار شد!

_هیونگ چه خبره؟!
تهیونگ و افسر جئون با دیدن ما سریع اومدن که جدامون کنند.
_هیونگ خفه شد! میخوای اخراجمون کنن؟!

JHope pov:

بعد از اینکه مریض رو کامل پانسمان کردم، یهو سروصداهایی از بیرون به گوشم خورد.
بعد کم‌کم تبدیل به داد و هوار شد!
_وای جین! نکنه اتفاقی براش افتاده...!؟!
و فوری بدون اینکه گان جراحی رو از تنم دربیارم از اتاق خارج شدم.
افسر جئون، تهیونگ و آجوشی، داشتند جین هیونگ رو از رئیس پارک جدا می‌کردند.
همزمان که داشت موهاشو میکشید، با کراوات مشغول خفه کردنش بود.
داد زدم: هیونگ! ولش کن! هیوووونگ!

با یه مصیبتی بعد از ده دقیقه ی طاقت فرسا، تونستیم از رئیس پارک جداش کنیم.
هرچند یه مشت از موهاشو از جا کند و پرت کرد جلوی پاهاش.
فرق دعوای جین هیونگ با بقیه اینه که بقیه کتک‌کاری میکنن تا فقط یه دعوایی کرده باشن، اما جین هیونگ دعوا میکنه واسه بقا! تقریبا شبیه یه چیزی تو مایه‌های آخرین بازمانده‌های مستند حیات وحشه!

****

نیم ساعتی میشد که افسر جئون به ملاقات چان رفته بود.
ما هم سه تایی روی سنگ جدول محوطه نشسته بودیم و آبمیوه میخوردیم.
_هیونگ! واسه چی اون‌کارو کردی آخه؟! میدونی که جد و آبادش چیکاره هستن!
_به درک! من دیگه آب از سرم گذشته! مرتیکه کپک دوزاری! اگه اون رییسه پس ما چی هستیم توی این خراب شده؟!
و با عصبانیت پاکت آبمیوه خالیشو پرت کرد توی سطل زباله.

🫂Encounter✨️KookVWhere stories live. Discover now