🩲44. مایو👙

2.1K 137 62
                                    


Taehyung pov:

با ماشین تا سئول رسیده بودیم و حالا توی هواپیما به مقصد جزیره انتخاب شده ی جین هیونگ درحرکت بودیم.
جونگکوک هرموقع وقت گیر می‌آورد گردنمو گاز میگرفت یا می‌بوسید! مهماندار مدام رد میشد و یه دفعه یهو وقتی داشت گردنمو لیس میزد با مهماندار چشم تو چشم شدم!

فورا هلش دادم عقب و با خجالت گفتم: یااا! آبروم رفت!

از اونجایی که سکشن فرست کلاس VIP گرفته بودیم و کنار دستم یه پرده کوتاه آویزون شده بود، دستشو دراز کرد و پرده رو کشید.
_حالا بهتره!
و رسما روی من لم داد!
_یااا!
_تهیونگا! اینهمه پول صندلی گرون ندادم که ازت دور بشینم!
و درحالیکه سرشو روی پاهام تنظیم میکرد دستمو گرفت و توی دستش نوازش کرد.
_کوکی؟ موج سواری بلدی؟
پشت دستمو بوسید و جواب داد: آره! میخوای بهت یاد بدم؟!
با شوق گفتم: واقعا؟ عالیه!
لبخند خرگوشی زد و گفت: هرچی تو بخوای خرس کوچولو.

***

Jin pov:

_نامجونا... آبمیوه بده!
و درحالیکه چشم‌بند صورتیمو زده بودم و چرت میزدم، منتظر موندم تا نامجون نِی لیوان رو به لبم بچسبونه.
_جینی عزیزم، با ارتفاع مشکل نداری؟ اگه حس کردی سرگیجه داری یا هرچی بگو، برات قرص ضدتهوع آوردم!
یهو گفتم: نامجونا! تو خیلی جنتلمنی، وقتی خواستم بهت بدم اینو همیشه مد نظر قرار میدم.

خنده‌ای کرد و گفت: فقط میخوام مراقبت باشم جین!
درحالیکه از آبمیوه میخوردم گفتم: منم میخوام مراقبت باشم، ولی فقط توی تخت!

***

Jimin pov:

علائم آنفولانزا رفته بود اما بخاطر داروها همچنان کمی گیج میزدم، چمدون لباس‌ها رو هم یونگی خودش بست چون من نمیتونستم سرمو پایین بگیرم.
تمام مدت حواسش بهم بود و لوسم میکرد، اینکارا ازش بعید بود اما چون این سافت‌بازی‌ها رو فقط واسه من درمیاورد، باعث میشد ته قلبم مدام براش اکلیلی بشه.

_یونگ...
_جونم؟ سرت گیجه؟

_نه...فقط داشتم فکر میکردم وقتی خوب بشم هم باز همینطوری مهربون میمونی؟

پوکرفیس گفت: معلومه که نه!
_یاااا!

خنده لثه‌ای کرد و گفت: ببخش جیمینا... من جز اذیت چیز دیگه‌ای بلد نیستم، ولی دلم میخواد بدونی که هیچوقت با قصد آزار و عذابت، نخواستم ناراحتت کنم. مطمئنا بقیه رو عمدی شکنجه میدم ولی تو همیشه استثنایی، چه اون زمان که چه حالا که با منی، من فقط با خشن بودن میخواستم از خطر دورت کنم، ولی از یه جا به بعد این دیگه عادتم شد...

چشمامو ریز کردم و گفتم: عادت؟ عادتتو عوض کن! وگرنه باهات نمیمونم!
دستشو زیر چونه‌اش زد و گفت: تو یه جوجه رنگی مردنی هستی! امتحان کن بینم میتونی بدون من زنده بمونی یا نه!
عصبی مشتی به بازوش زدم و با تمسخر گفت: چقدر دردم گرفت! به نظرت برم بابت آسیب از بیمه درخواست خسارت کنم؟ یا دیگه فلج شدم و کاریش نمیشه کرد؟

🫂Encounter✨️KookVWhere stories live. Discover now