⚜️𝔓𝔞𝔯𝔱 𝔫𝔦𝔫𝔢⚜️

1.1K 215 70
                                    

تهیونگ با دور شدن از اتاق جلسه و آلفا‌های عصباب خورد کن، خنده عصبی کرد دستش رو به زور از بین انگشت های آلفای خون خالص بیرون کشید‌‌. انگشتش شصت و اشاره‌اش بالا اومد و با خجالت تار های طلایی چتری هاش رو لمس کرد.

ابروهای جونگ‌کوک بالا پرید «این یه نوع ریکشن خجالتیه سرورم» گوشه لبش به بالا خزید و تهیونگ بالاخره دست از لمس کردن چتری هاش برداشت و با اقتدار خاص خودش لب باز کرد:
- میرم سالن غذا خوری.

بدون اینکه منتظر حرف یا ریکشنی از آلفای خون خالص دریافت کنه قدم هاش رو به سمت آسانسور برداشت؛ کنج لبش از رفتار شاهزاده چین خورد «کیوت» یعنی اگه میخوای بیا اگه هم نمی‌خوای به من ربطی نداره.

جونگ‌‌کوک پشت سر پسر حرکت کرد مردمک هاش از موهای بلوند پسر عبور کرد و لباس سفید و قیمتیش رو زیر نظر گرفت زبونش رو روی لبش کشید، ماهیچه های دهنش در حد زمزمه تکون خورد:
- حقا که لایق لقب مرواریدی!

آلفای خون‌خالص رایحه چوب صندلش رو کنترل کرد. از دیدن خم شدن تمام افراد برای اون حس عجیبی پیدا کرد؛ این خم شدن زیاد براش جالب نبود. امگای مگنولیا به این زندگی عادت داشت اما جونگ‌کوک اینطوری زندگی نکرده بود دوست نداشت مرکز توجه باشه پشت سر تهیونگ وارد آسانسور شد و انگشتش رو روی دکمه طبقه اول فشار داد نگاهی به شاهزاده انداخت ابروش رو برداشت و به ساکت بودنش اشاره کرد:
- کم حرف شدی پادشاه!

قلب امگای سلطنتی از الفاظ های جونگ‌کوک تا پایان زندگیش قطعا از کار می‌افتاد زبون آلفای خون‌خالص مورد علاقه‌اش بود لب‌هاش رو به هم فشار داد تا لبخندش جلوگیری کنه؛ به رو به روش نگاه کرد و پرسید:
- ژنرال، دوست داری حرف بزنم؟

چشم‌های گرگ بزرگتر نیم رخ شاهزاده رو آنالیز کرد فرم بینی و لب و چونه‌اش چنان تناسب داشت که مانند مجسمه های یونانی، رفرنسی برای طراحی میشد استفاده کرد؛ رایحه مگنولیای پسر رو به وجودش کشید «به این رایحه معتاد شدم» گوشه تکون خورد نگاهش رو حتی یک میلی متر از نیم رخ امگا برنداشت آروم جواب داد:
- کیه که از حرف‌های پادشاه بدش بیاد.

سر تهیونگ به سرعت به سمتش چرخید گوش‌های تیز ژنرال به وضوح صدای گردنش رو شنید حالا هر دو به هم نگاه میکردن، تهیونگ آب گلوش رو قورت داد پوزخندی زد و با پلکی لرزان لب زد:
- داری لاس میزنی جئون!

جونگ‌کوک سرگرم شده ابروهاش رو بالا انداخت «چرا شنیدن هر صفتی از دهن تو برای من شیرینه» اما به جای گفتن چیزی به عدد روی آسانسور اشاره کرد و گفت:
- خیلی وقته رسیدیم.

امگای سلطنتی فقط در سکوت نگاهش کرد گوشه چشمی برای مرد نازک کرد و از آسانسور خارج شد هر چند یه لونا باید پشت پادشاه و همسرش حرکت کنه «فراموش نکن اون کیم تهیونگه، متفاوت ترین امگای قرن» اون کیم تهیونگ بود، شاهزاده لوس و زورگو اینطوری بهتر دوست داشت.

⚜️𝕲𝖊𝖓𝖊𝖗𝖆𝖑⚜️Where stories live. Discover now