⚜️𝕲𝖊𝖓𝖊𝖗𝖆𝖑⚜️

⚜️𝔓𝔞𝔯𝔱 𝔱𝔴𝔢𝔫𝔱𝔶 𝔬𝔫𝔢⚜️

«سه هفته بعد»

بارتندر لیوان کریستالی شکل رو جلوی خون خالص هُل داد بعد به سمت آلفای دیگه ای رفت تا سفارشش رو آماده کنه. فضای بار با نور کمرنگ بنفش و ارغوانی روشن شده بود صدای موزیک گوش‌هاش رو اذیت میکرد تنها دلیل اینجا بودنش فرار از افکار مزخرفش بود.

شین‌وو سر انگشت سبابه‌اش رو روی لبه لیوان کشید هیچ میلی به محتوای درون لیوان نداشت؛ میخواست فراموش کنه.

کاش هیچ وقت شاهزاده رو نمیدید کاش مثل هر سال توی جشن نوزده سالگی پسر شرکت نمیکرد؛ پلک‌هاش رو روی هم فشار داد انگشت‌هاش دور لیوان چفت شد به سرعت وودکا رو سر کشید مایع تلخ و گلو سوز راهش رو به سمت معده‌اش روونه کرد.

- پکری؟!

به این اومدن های یهویی ژنرال عادت داشت، فقط نمیدونست قصد مرد از این حضور های گاه و بی‌گاهش چیه؟! نمی‌فهمید زیادی روی مخ بود شاید هم خودش رو به نفهمی زده بود. لیوان رو روی میز کوبید صداش بم تر از همیشه به گوش جی‌وو رسید:
- گورتو گم کن.

جی‌وو دستش رو از جیب پالتوی خاکستری رنگش خارج کرد کنار پسر خون خالص روی صندلی جا گرفت. شین‌وو از احساس رایحه لیمو ترش کنارش چینی به بینیش داد و بی‌حوصله به مرد توپید:
- کجایی هستی تا گورتو گم کن رو برات ترجمه کنم.

جی‌وو بی‌توجه به تهدیدات شین‌وو لبخند موذیانه‌اش رو حفظ کرد با بالا بردن دستش از بارتندر درخواست ویسکی کرد بعد از ثبت سفارشش، هر دو آرنجش رو روی میز گذاشت بدون نگاه کردن به پسر لب باز کرد:
- باهات حرف دارم.

ظرفیت خون خالص برای این سه هفته اخیر کاملا پر شده بود حوصله اراجیف برادر حروم زاده پادشاه رو نداشت با اخم از پشت میز بلند شد صد دلار روی میز انداخت ولی قبل از اینکه بره جمله جی‌وو اونو متوقف کرد:
- راجع به لوناست!

مرد آلفا خوب نقطه ضعفش رو میدونست بلد بود چطور با گرفتن انگشت روی اون وادارش کنه تا به حرف‌هاش گوش بده؛ مردمک‌هاش تکون خورد و از گوشه چشم به مرد نگاه کرد اینطور که این چند وقت اخیر اون رو شناخته بود ژنرال جئون از روی هوا حرف نمی‌زد اخم‌آلود پرسید:
- هیچ گربه‌ای محض رضای الهه موش نمیگیره جئون جی‌وو شی؛ من اونقدر بیکار نیستم که به اراجیف تو در مورد لونا گوش بدم.