- اعلیحضرت این چه کاریه شما...
جونگکوک بیتوجه به جمع همهمه برانگیز وزرا چرخی به صندلیش داد و از پنجره به بیرون خیره شد حتی ارزش نگاه کردن هم نداشتن زیر لب جواب داد:
- پارک احیانا که فکر نمیکنی من احمقم.لرزی به تن همه افتاد و به سرعت تا کمر خم شدن یکصدا جواب دادن:
- ما سزاوار مرگیم عالیجناب.نیم نگاهی به هوسوک و سوکجین انداخت و سرش رو تکون داد.
آلفای قهوه با نیشخند پوشه سفید رنگ رو از روی میز برداشت بازش کرد و لبهاش برای حرف زدن تکون خورد:
- بر اساس ویدیو های مدار بسته و شواهدی که بعد از مرگ هوانگ مینسو پیدا کردم درخواست یه دادگاه سلطنتی رو دارم سرورم با مضنونین: پارک کیونگسو، پارک...هوسوک تا آخر اسامی رو اعلام کرد اتاق پر شد از رایحه تشویش وزرا لبخند روی لب های خوش فرم پادشاه نشست تیز نگاهش رو به افراد حاضر توی اتاق چرخوند لحنش آمیخته به تهدید بود؛ بوی خون میداد.
لب باز کرد و تهدیداتش رو به زبون آورد:
- بهتره بهش برسونید از رگ گردن بهش نزدیک ترم...تا بخواد سرش رو بچرخونه شاهرگش رو میبرم.پارک کیونگسو بهت زده به سطح میز نگاه کرد اون برگههای کوفتی که کارآگاه جانگ جمع کرده بود؛ چطور؟ چطور امکان داشت پیداش کرده باشه اون تمام شواهد رو به تمیزی یک قاتل سریالی حرفهای پاک میکرد.
هیچ حرف خاصی بین وزرا رد و بدل نشد جز سونگوو که میدونست مسمومیت لونا کار برادرشه. در آخر وزیر خارجه کارت دعوتی به جونگکوک داد و گفت خوشحال میشه که تو جشن عروسی پسرش شرکت کنه.
در آخر حبس خانگی تموم شد؛ اما خودش نمیخواست به این زودی ها تهیونگ رو ببینه شب عروسی مناسب تر بود.
حرفها داشت برای مروارید سفید رنگش بزنه.
*
با پیشرفت شایعه مسمومیت لونا توییتر تقریبا ترکید؛ صفحه رسمی لونا با گفتن:
- از مردم عزیز میخواهم به شایعات دامن نزنن و درگیر حواشی نشوند.اعلام کرد که اگر کسی حرف های ضد حکومت و پادشاهی جونگکوک بزنه توسط مامورین مجازی دستگیر و جریمه میشه. تهیونگ اهمیتی به نوجوانهای تازه به دوران رسیده که درگیر جو هیجان انگیز شده بودن نمیداد.
YOU ARE READING
⚜️𝕲𝖊𝖓𝖊𝖗𝖆𝖑⚜️
Fanfiction- با من ازدواج کن ژنرال. - این یه دستوره سرورم؟! چی میشه اگه بیشترین اختیار رو در کشور داشته باشین اما نتونین کاری انجام بدین به خاطر تبعیضهای جنسیتی؛ کیم تهیونگ به عنوان یه شاهزاده که امگا متولد شده تا قبل از ازدواج هیچ اختیاری برای امور کشور ندار...