سر تیتر خبرها: مبنی بر شایعات پشت پرده مسمومیت لونا خود پادشاه، ژنرال نیروی زمینی سابق هستند.
انگشتش رو روی قسمت کامنت ها فشرد؛ تعداد انبوهی مقابل دیدگاهش باز شد. انگشتش رو نوشتهها بالا و پایین شد.
کاربر شماره اول: ژنرال که پادشاه شده شاهزاده هم لونا مگه امگاش نیست راحت میتونه کنترلش کنه چه نیازی به مسمومیت داره.
کاربر شماره دو: آزادی، آزادی، ما نیازی به حکومت سلطنتی نداریم.
کاربر شماره سه: کاش یکی از بین اشراف پادشاه میشد.
کاربر شماره چهار: تو این کشوری که پادشاه جفتشو مسموم کرده نفس کشیدن هم جرمه.
و... کامنت های زیاد دیگه ای که ارزش خوندن یا نگاه کردن رو هم نداشت.
پلک چپش پرید مردم نمک نشناس اون اکانت های مزخرف. نفس عمیقی کشید هر چند هیچ فایدهای روی اعصابش نداشت بدتر خشمگین شد و گوشیش رو به سمت دِراور شیشهای پرت کرد؛ صدای شکستن شیشه با جیغ بلند خدمه یکی شد همه با ترس نگاهشون رو بین شاهزاده ضعیف شده روی تخت و دراور خورد شده چرخوندن.
تهیونگ باز هم آروم نشد فقط یه هفته به بستر بیماری افتاد. چه بلایی سر ژنرال آوردن؟
میخواست تکون بخوره، توی این قصر کوفتی چی میگذشت شاید هم اون برای پادشاه بودن ساخته نشده بود حتی نتونست جلوی مسمومیت خودش رو بگیره. هوسوک، سوکجین حتی از زیر سنگ هم که شده بود باید ژنرال رو تبرعه میکردن.
سرش رو به تاج تخت تکیه داد خدمه مشغول جمع کرد شیشهها و لاشه گوشیش بودن.
پنجههاش رو توی موهاش فرو کرد به نقطه نامعلومی خیره شد. توی نبود ژنرال هم میتونست اوضاع رو کنترل کنه ولی این مسمومیت لعنتی این کرختی پاهاش.
تقهای به در خورد بیحوصله زیر لب بیا تویی گفت. جیمین وارد اتاق شد سرد از شیشه های خورد شده نگاه گرفت به پسر روی تخت خیره شد لبهاش رو تر کرد:
- اعلاحضرت وزرا اجازه ورود میخوان.وزرا؟ اون حروم زاده های لعنتی این بلا رو سر خودش آورده بودن و حالا میخواستن جفتش رو ازش دور کن نگاهش رو از اون نقطه نامعلوم بر نداشت با پرخاشگری کف دستش رو روی پتوی ساتن شیری کوبوند:
- فکر کنم قانون این بود که وزرا حق ورود به حریم شخصی پادشاه و لونا رو نداره.
YOU ARE READING
⚜️𝕲𝖊𝖓𝖊𝖗𝖆𝖑⚜️
Fanfiction- با من ازدواج کن ژنرال. - این یه دستوره سرورم؟! چی میشه اگه بیشترین اختیار رو در کشور داشته باشین اما نتونین کاری انجام بدین به خاطر تبعیضهای جنسیتی؛ کیم تهیونگ به عنوان یه شاهزاده که امگا متولد شده تا قبل از ازدواج هیچ اختیاری برای امور کشور ندار...