جونگکوک از سابیده شدن باسن تهیونگ روی عضوش نالهای کرد و هر دو طرف پهلوی امگای سلطنتی رو محکم بین انگشتهاش فشرد و به خودش فشار داد؛ تهیونگ نالهای از ته گلوش فرار کرد و گوش جونگکوک رو نوازش داد.
با شل شدن بدن تهیونگ، جونگکوک شوکه نفس نفس زنان به امگای سلطنتی نگاه کرد چشمهای تهیونگ روی هم افتاده بود «خوابش برد؟!» دستش رو پشت کمر امگا گذاشت و به شلوار خودش نگاه کرد کم مونده بود پاره بشه.
نفس عمیقی کشید و سعی کرد به خودش مسلط باشه تهیونگ رو روی تشک باکس گذاشت و خودش هم از روی تشک بلند شد دور و اطرافش پر از عطر مگنولیا بود عضوش تکون ریزی خورد عصبی کتش رو از روی تشک برداشت و جلوی شلوارش گرفت.
به سرعت از چادر خارج شد و تمام بادیگارد ها از خارج شدن یهویی پادشاه از چادر سلطنتی تا کمر خم شدن جونگکوک بیتوجه با همه با دردی که داخل بالزهاش پیچیده بود به سمت ماشین رفت قبل از اینکه در ماشین رو باز کنه در توسط راننده باز شد داخل ماشین نشست.
نفس بلندی کشید و دندونش رو داخل لبهاش فرو کرد. نیم نگاهی به راننده میانسال انداخت و خشدار پرسید:
- سیگار داری؟!بادیگارد ها با اخم به مرد راننده نگاه کردن، مرد بیچاره به سرعت تا کمر خم شد و جواب داد:
- سرورم سیگار هایی که استفاده میکنم...جونگکوک بیحوصله سرش رو به سمت بادیگارد ها چرخوند و زیر لب حرف مرد میانسال رو قطع کرد همون سوال قبل رو از بادیگارد ها پرسید:
- یه سیگار؟!بادیگارد دستی داخل جیبش برد و پاکت گرون قیمت زیبای از داخل جیبش خارج کرد نخ سیگاره بیرون کشید و رو به روی ژنرال گرفت. جونگکوک بیحرف سیگار رو بین لبهاش گرفت و با گرفته شدن فندکی زیر نخ سیگار، نفس عمیقی کشید.
فقط میخواست عطر امگا از مغزش پاک بشه؛ شاید به شق دردش هم کمک میکرد.
***
گیج و منگ پلکهاش تکون خورد و چشمهاش رو باز کرد کمرش انگار خشک شده بود؛ لبهاش رو جمع کرد و سعی کرد بشینه ولی با لزج بودن داخل شورتش صورتش از چندش در هم رفت.
YOU ARE READING
⚜️𝕲𝖊𝖓𝖊𝖗𝖆𝖑⚜️
Fanfiction- با من ازدواج کن ژنرال. - این یه دستوره سرورم؟! چی میشه اگه بیشترین اختیار رو در کشور داشته باشین اما نتونین کاری انجام بدین به خاطر تبعیضهای جنسیتی؛ کیم تهیونگ به عنوان یه شاهزاده که امگا متولد شده تا قبل از ازدواج هیچ اختیاری برای امور کشور ندار...