مردک تاکسیک‌نما!💙

1K 290 101
                                    

_ می‌دونی کجا نشستی، آبی؟
جونگ‌کوک معذب کمی سرش رو چرخوند و به تهیونگی که رسماً روی شکمش نشسته بود، نگاهی انداخت.

آلفای دودی هیچ‌وقت خیلی آدم هورنی‌ای نبود‌، در واقع توی درجه‌بندی ارزش‌های زندگی‌اش روابط جنسی بی‌اهمیت بودن، جونگ‌کوک ترجیح می‌داد به‌خاطر وسواس عصبی‌اش سراغ سکس نره و حالا...
احساس گرم‌شدگی می‌کرد.

_ توضیح بده!
تهیونگ خودش رو بیشتر به شکم آلفای دودی فشرد و هم‌زمان چنگ آرومی به موهای مشکی موردعلاقه‌اش کشید.

_ خب... من یه تصادف ناموفق داشتم و حقیقتاً خیلی مهم نیست؛ فقط اون روز من آبی رو توی بیمارستان دیدم، درحالی‌که نمی‌تونستم حرکت کنم...
جونگ‌کوک این دفعه بلند شد و کمر آبی رو بین دست‌هاش فشرد.

_ خیلی ترسیدم، اون موقع بود که فهمیدم چقدر آدم بدی هستم... چقدر بی‌رحم و چقدر برای تو و بچه‌ای که هنوز نیومده کم بودم...
دودی آروم زمزمه کرد و بوسه‌ی آروم‌تری به شونه‌ی آسیب‌دیده آبی زد، این دفعه کمی سرش رو کج کرد و با لوسی تمام پلک‌های خسته‌ی آبی رو بوسید.

_ بهم از گذشته بگو... چرا این‌جوری شدی؟
تهیونگ با غم نگاهش رو به موهای مرد داد و دوباره با بازی‌گوشی چنگی به موهای مشکی‌رنگ مرد زد.

_ گذشته من چیزی نیست که بقیه دوست داشته باشن بدونن... یه پسر ثروتمند با خانواده‌ای که کاملاً ظاهر شادی داره...
جونگ‌کوک با چشم‌های تاریک زمزمه کرد و بوسه‌های ریزی روی سینه‌‌ی لخت آبی زد.

_ آه... دیگه داری شیطونی می‌کنی.
تهیونگ بی‌صبر زمزمه کرد و سر مرد رو به‌طرف عقب هول داد.

_ چرا؟ تهیونگم، من فقط می‌خوام تا جایی که وقت دارم بوس‌بوسی‌هام رو روی تک‌تک نقاط بدنت بکارم...
آلفای دودی تخس زمزمه کرد و لب‌هاش رو روی گردن لخت آبی گذاشت.

_ احمق، تا وقتی لب‌هام هستن چه نیازی به حرف زدنه؟
تهیونگ خجالت‌زده بالأخره جرأتش رو جمع کرد و بوسه‌ی ریزی به گوشه‌ی لب مرد زد.

_ پس این معنی رو می‌ده که می‌تونم دو ثانیه‌مون رو تمدید کنم؟
جونگ‌کوک دوباره لوس سرش رو کج کرد و خودش رو لپ‌های نرم آبی مالید.

_ اگه لپ‌هات رو کنار بزنی، آره!
تهیونگ با صورت باد‌شده زمزمه کرد و ثانیه‌ای بعد این جونگ‌کوک بود که با ناز بوسه‌های کاملی روی لبش می‌کاشت و بدون هیچ عجله‌ای لب‌های بالا‌و‌پایینی پسر رو می‌بلعید.

_ تهیونگم می‌شه از زبون هم استفاده کنم؟
جونگ‌کوک با نفس‌نفس کمی خودش رو عقب کشید و بی‌صبر منتظر اجازه آبی موند.

در جواب تهیونگ فقط نامطمئن سری تکون داد و این دوباره جونگ‌کوک بود که، می‌گفت:
_ پس می‌شه زبونت رو به جونگو نشون بدی؟

blueberry omega 💙 (kookv)حيث تعيش القصص. اكتشف الآن