*پارت شانزدهم*
«جما»
بعد از خوردن صبحونه،حال نداشتم و رفتم تو اتاقم،چون دیشب درست نخوابیدم و همش کابوس دیدم.
رو تخت دراز کشیده بودم و چشمامو بستم....کم کم داشت خوابم میبرد که.....در یهو باز شد.
چرا قفلش نکردم.
چشمامو باز کردن.
من:رونا؟!
رونا:سریع بیا پایین،مأموریت داری..سریع.(با داد)سریع بلند شدم و باهاش تند تند رفتم پایین.
کارولین:بریم پیش لولا.
رفتیم تو اون راه رو که دوتا اتاق داشت.
در اتاق سمت چپی رو باز کرد که کلی سیستم و...اصلا اووووووفففففف ، اتاق خفنی بود.
لولا پشت اون سیستم ها نشسته بود.رونا:چیشده؟
لولا:افراد تِریاد اومدن و تمام مواد مخدرهامونو بردن و الانم تو ساختمون Ac 88 هستن،یعنی دارن با موادا میرن اونجا.با دوربین نشون داد که دارن میرن اونجا.
رونا:آرْپا کجاست؟
لولا:آرْپا الان رفت تو ساختمون Cf 67 که تقریبا روبه روی ساختمون Ac 88 هست.رونا:خوبه،جما و کارولین برید و سریع حاضرشین و رِبِکا داره حاضر میشه،سریع سریع ،لعنتیا.
رفتیم بیرون و خواستم برم سمت اتاقم که...
کارولین:تو این اتاقه.
اتاق سمت راست.باهاش رفتم داخل که رِبِکا هم اونجا بود و داشت تفنگشو اماده میکرد....wowانواع اسلحه و چاقو و بمب و...کارولین یک دکمه زد که یک در باز شد.
کلییی لباس بود.
کارولین:اون بخش مال تویه و وسایل مورد نیاز و مربوط به کارِتم هست.
رفتم سریع لباس پوشیدم و لولا داخل گوشم یک چیز کوچیک گذاشت که از بیرون مشخص و دیده نمیشد،برای ارتباط بود.لولا:تو میری و من با این بهت میگم که کجاها بری،خب؟
من:اوکی.
رِبِکا:من حاضرم.
کارولین:منم.
لولا:نیم ساعت دیگه مونده تا برسن.
رونا:پس سریع بریم.
ما اومدیم بیرون.
رونا رفت داخل کاخ سفید و ماهم سوار یک ماشین مشکی شدیم و رفتیم.
کارولین بر خلاف ظاهرش،مثل وحشیا رانندگی میکرد.
هر لحظه ممکن بود تصادف کنیم.
رِبِکا کلاه پوشید و میکروفونشو درست کرد و منم ماسک مشکی ساده امو پوشیدم(ماسک خاصیه) که انگار یک طرفش هواکِش داره..اره.از کوچه های تنگ و مختلفی میرفت.
که...
کارولین:من همینجام.
لولا:دوتا کوچه اونور تر هستن.تو طبقه اول کسی نیست و تو طبقه دوم دونفر گذاشتن و تو طبقه سوم چهار نفر گذاشتن و طبقه چهارم دوتا افراد اصلی تِریاد با دو نفر دیگه هستن از آدمای ما هستن.
رونا:کثافتا.رونا:اصلی ها با آرْپا هرموقع گفتم و اونای دیگه با جما و هر موقع آخرین آدمم کشتین...کارولین ماشین مواد مخدر رو میبره و شما با آرْپا میاین.
کارولین:اما...
رونا:وقت نداریم...برین.ما از ماشین پیاده شدیم و رفتیم سمت ساختمون.
لولا:مواظب باشین تو قسمت های مخفی ماشین دوربین گذاشتن.
من:مواد مخدر چیه؟
لولا:کوکائین.
من:اوکی.
لولا:میتونید از کوچه پشتی برید.
رِبِکا:یعنی یک کوچه پایین تر.
لولا:اما جما...میتونی از همین تیکه بری چون اگه بری پشت تون ساختمونی که آرْپا الان هست،از اونجا بری دوربینا نمیگیرنت.
من:اوکی.
رِبِکا:بزن بریم.
رونا:موفق باشید..
.
.
.
YOU ARE READING
Centipede 🩸
Hành động🩸به آغاز اعتماد نکن،حقیقت در پایان اتفاق میافتد🩸 نام داستان:هزار پا(centipede) ژانر:جنایی،معمایی،راز آلود نویسنده:Nari🌱 (اگه روحیه لطیفی داری پیشنهاد میکنم نخونی) LGBT🏳️🌈