< این پارت تا پارت سی وسوم اسمات هستن،گفتم بدونید و اکه اوکی نیستین نخونید>
"نویسنده"
آرپا رفت سمت بار و آلما ی نگا به اون زنه کرد.
چندتا آدم اومدن و جنازه ی چان رو بردن.
آلما رفت رو روبه روی اون زن نشست.
آلما:هی نترس...(خنده)اینو هم بردارین ببرین کلبه ام.
زن کلی التماس میکرد و گریه میکرد...اما آلما سوار ماشین شد و رفتن سمت کلبه.
....آرپا وارد سالن شد دید که جما هنوز نشسته..
جما نگاهش به ساعت کرد(١:۵٨)
و دید هسو داره میاد سمتش...یکم زود بود اما خب...
خودشو جمع و جور کرد.
هِسو:میتونم اینجا بشینم؟
جما:البته.
هِسو نشست و نگاهی به جما کرد و جما هم همینطور.
هسو نزدیک تر شد و لیوان ویسکی رو از جما گرفت یکم ازش خورد.
هسو:خوبه.
انگشتشو زد تو ویسکی و بعد خیلی سکسی انگشتشو میک زد.
جما لیوان رو گرفت.
جما:اینجوری نخورده بودمش.(با خنده)
انگشتشو زد تو ویسکی و خواست بکنه تو دهنش که هسو سریع انگشت جما رو وارد دهنش کرد و خیلی سکسی داشت میک میزد.
هسو رو پاهای جما نشست و انگشت جما رو از تو دهنش درآورد و کامل خیس کرده بود اما اون مایع سفید رنگ انگشتشو پر کرده بود...پس قبل اینکه بیاد اینجا خورده..البته خب اینو میدونست.
و...
.
.
YOU ARE READING
Centipede 🩸
Acción🩸به آغاز اعتماد نکن،حقیقت در پایان اتفاق میافتد🩸 نام داستان:هزار پا(centipede) ژانر:جنایی،معمایی،راز آلود نویسنده:Nari🌱 (اگه روحیه لطیفی داری پیشنهاد میکنم نخونی) LGBT🏳️🌈