(پارت چهل و ششم)
«نویسنده»تانیا:از این طرف الما.
الما:منکه همه چیزو گفتم تازه فیلمم دادم بهتون دیگه چی می خواین؟
تانیا:جلوی رئیس اینجوری صحبت نمیکنی هرچی میدونی رو میگی.
الما:هوووفففف.
رونا:تانیا.
اون دوتا وایستادن.
رونا:تپو برو داخل من با الما میام.
تانیا سری تکون داد و رفت.
رونا بازوی الما رو محکم گرفت و به خودش چسبوند.
الما:اوو،می خوای جوری که با کارولین حرف زدی،با منم حرف بزنی😏؟
رونا:خفه شو...ببین منو،اگه تمام چیزایی که میدونی رو بهمون نگی،دیگه خبری از قرص نیست.
الما:من فیلمو کاملللللل بهتون تحویل دادم چی رو باید توضیح بدم؟(با صدای بلند)
رونا بیشتر بازوی الما رو فشار داد.
رونا:برای من صداتو نبر بالا،ی تیکه از فیلم سیاه شد ،انگار پرید..و تو اون تایم جان داشت زر میزد و تو باید از اول تا آخر تعریف کنی،جایی رو جا بندازی (رونا سرشو نزدیک گوش الما کرد)دیگه نفس نمیکشی چه برسه برات قرص بیارم که نمیری.
رونا سرشو جدا کرد و تو چشمای الما خیره شد.
الما:اوکی،ولی جذابببببببب.
رونا بازوی الما رو ول کرد.
رونا:دنبالم بیا.
اونا رفتن سمت اتاق گابریل و همه با ماسک نشسته بودن ،به غیر از تانیا و رونا.
الما وسط اتاق وایستاد و بهشون نگا میکرد.
گابریل:خب الما ،از اول تعریف کن که چیشد...........
«جما»
چشمامو بازکردم،برای اولین بار کابوس ندیدم و راحت خوابیدم..خوووووشحااااااالمممممممممم.
آرْپا تو بغلم خوابیده بود.
اشتباه بزرگی کردم میدونم ولی....
بوسه آرومی روی پیشونیش گذاشتم.
تکون خورد.
من:های،صبحت بخیر.
آرْپا لبخندی زد و سرشو کرد تو گردنم.
منم محکم بغلش کردم و رو موهاش بوسه های ریزی گذاشتم و سرشو از تو گردنم آورد بیرون و لبامو بوسید.
منم بوسیدمش و بلند شدم.
من:بیب،بلندشو برو پایین ،دخترا نفهمن،منم ی دوش بگیرم میام.
آرْپا:اوکی،پس میبینمت.
اومد بغلم کرد و لباشو بوسیدم و رفت بیرون.
وقتی رفت،رفتم سمت گوشیم و پیاما رو باز کردم.
من:اوووووووو،(لبخند زدن)رئیسوباش.
پیام دادم:ممنون.
گوشی رو خاموش کردم و گذاشتم سر جاش و رفتم ی دوش بگیرم که...
آرْپا:جما.
من:جونم.
آرْپا:دوست دارم.
ی بوس هوایی فرستادم گفتم که منم دوستش دارم و رفت.
خدای من.
رفتم حموم...........
«نویسنده»
الما:خببببب....جان و دوس دختر خوشگلش تو کلاب بودن،بعددددد از اونجایی که جان آدم بشدتتتتتتت عوضی و هیزی هست،وقتی دوس دخترش میره سرویس بهداشتی این میره با دخترای دیگه لاس میزنه،منم تو این زمان میرم و دوست دخترشو...
تانیا:برو سر اصل مطلب الما....
الما:باشه حالا خودتون گفتین که با جزییات بگم وااا،داشتم میگفتم،من این دوتا رو با روش های خودم میارم پیش خودم و حالا کارایی که با دوس دخترش کردم و نمیگم چون تایم نیست...جان گفت که موهای مشکی داره و از اونجایی که شنیده اومده تو باندمون و برای تِریاد کار میکرده یعنی کار مشخصی نداشته مثلا ی مدت تو حمل و نقل مواد مخدر کار میکرده و فلان میکنه که. و گفته که خانمه.
گابریل:خانم؟
الما:بله و خودش میگه که اکثرا میگن اقاعه...یعنی کسی نمیدونه کیه و ندیدنش.
لیدیا:اصن این خانم یا آقایی که میگن،کلا چیکار میکنه؟
واتسون:معلومه که جاسوس.
الما:جان میگفت که جاسوس یا معاونی چیزیه...که انقد زرنگه
واتسون:انقد احمق نیستن همچین کاری کنن.
الما:اهااا اینم گفت که......
.
.
.
.
.
YOU ARE READING
Centipede 🩸
Action🩸به آغاز اعتماد نکن،حقیقت در پایان اتفاق میافتد🩸 نام داستان:هزار پا(centipede) ژانر:جنایی،معمایی،راز آلود نویسنده:Nari🌱 (اگه روحیه لطیفی داری پیشنهاد میکنم نخونی) LGBT🏳️🌈