3• غريبه اى با مو هاى فر و چشم هاى سبز

3.4K 244 86
                                    

داستان از نگاه هری :

من و پسرها دو هفته است که از تور برگشتیم پس ما تصمیم گرفتیم برای شب بریم به کلاب Maze پایین خیابون.
وقتی هممون تصمیم گرفتیم که ما به یه شب خوب تو بیرون احتیاج داریم. خوشبختانه هیچ طرفدار دیوانه ای نبود پس ما گلوله بارون نشدیم و احتیاج به محافظت که همیشه خوبه نداریم.

وقتی رفتیم اون جا لویی رفت تا برای نوبت اول بگیره. یه میز خوب تو گوشه ی کلاب واسه نشستنمون پیدا کردیم و وقتی لو برگشت ما همه نوشیدنی هامون رو برداشتیم. ما بیشتر و بیشتر خوردیم تا زمانی که بچه ها مست شدن ولی من فقط یه خورده تلو تلو می خورم و ظاهرا میتونم نوشیدنیم رو بهتر از اونا نگه دارم.

راهم رو به سمت بار رقصنده هایی که این ور و اون ور می رفتن کج کردم. یه نوشیدنی دیگه خواستم و به آدمایی که اطرافم بودن نگاه کردم.

زین سر میز داشت راجب یه چیزی با لیام حرف میزد. زین خیلی مست بود ولی لیام نه. و من حدس میزنم این یه چیز عجیبه و بابت لیام تعجب کردم. لویی و نایل داشتن مثل ابله ها می رقصیدن و من هیچ کمکی نمی تونستم بکنم به جز این که زیر لب یکم بخندم.

یه دفعه چشمام اون دختر رو نشونه رفت. اون خیلی هات بود و داشت با یه مرد می رقصید. فکر نمی کنم اونو میشناخت ولی اون به نظر یکم مست می اومد ولی مثل این می موند که داره لذت می بره.

اون خیلی سکسی می رقصید البته من اینو از طرف خودم میگم. طوری که ران هاش می چرخید و دست هاش رو تمام اون پسر می چرخید. لباسش به طرز عالی ای فیکس تنش بود و همه ی خمیدگی هاش رو نشون میداد و این اونو حتی هات تر می کرد. خیلی آرایش نکرده بود ولی بهش احتیاجی هم نداشت. قلپ آخر نوشیدنیم رو هم خوردم قبل از این که به سمت شلوغی برم تا اونو بگیرم. نمی دونم چرا ولی حس می کنم احتیاج دارم بشناسمش.

داستان از نگاه الکسیس :

وقتی رفتم داخل Maze ، داخل بار نشستم و اکثر نوشیدنیم رو خوردم. حس کردم دارم مست میشم و این جا بود که تصمیم گرفتم برم برقصم.

داشتم مثل همیشه میرقصیدم که یه نفر رو پشتم حس کردم. اهمیت ندادم و شروع کردم خودم رو بهش مالوندن. اطراف رو نگاه کردم و دو تا پسر رو دیدم که داشتن مثل احمق ها می رفصیدن. کار دیگه ای نتونستم بکنم جز این که یه کوچولو بهشون بخندم طوری که به نظر می اومد اونا دارن لذت می برن. من به اذیت کردن اون پسر ادامه دادم وقتی اونو بیشتر پشتم حس کردم. چرخیدم و اون و یه پسر مو فرفری دیگه که اونجا وایستاده بود رو دیدم.

" میتونم باهاش برقصم؟ "

پسر مو فرفری پرسید و اون یکی فقط سرشو تکون داد و رفت تا یکی دیگه رو پیدا کنه.

Fix You  | CompleteWhere stories live. Discover now