23• فهمیدم!

1.2K 141 17
                                    

داستان از نگاه الکسیس:

"هیچ وقت این طوری بهش فکر نکرده بودم..."

اون حرفشو قطع کرد.

"یه جورایی درست میگی. خیلی چیزها و خیلی از مردم مخفیشون کردن چون اونا می خوان خوب به نظر بیان و یا میخوان چیزی رو مخفی کنن که میتونه همه چیز رو تغییر بده."

اون گفت و من آه کشیدم و به پایین، به شن نگاه کردم.

میدونستم راجب چی داره صحبت می کنه. این هیچ ربطی به دریا نداشت یا به شعله یا هر چیز دیگه ای. همش درمورد من بود. فندک رو برگردوندم توی جیبم و چهارزانو نشستم.

داستان از نگاه هری:

اون منظورم رو درباره ی چیزی که گفتم می دونست. منظورم این بود که اون یه لباس مبدل پوشیده. که اون خود واقعیش رو نشون نمیده. میتونم بگم اون میدونست هرچند حرکت کرد و آه کشید.

"الکسیس..."

حرفم رو نصفه گذاشتم. یه حسی داشتم که انگار اون از دستم عصبانیه. اون جواب نداد پس من دوباره صداش کردم و دستم رو روی دستش گذاشتم.

"نکن."

اون با تحکم گفت و دستشو از دستم کشید بیرون.

"چیه؟"

پرسیدم.

"نکن. فقط نکن."

اون گفت و بلند شد. بلند شدم و مچش رو گرفتم.

"مگه چیکار کردم؟"

پرسیدم. هرچند می دونستم. فقط می خواستم اون بگه.

"چیکار کردی؟ واقعا داری این سوال رو ازم می پرسی؟"

گفت و یه ابروم رو براش بالا بردم.

"تو دقیقا تو صورتم درباره ی من صحبت می کنی! میگی که من لباس مبدل پوشیدم! که خود واقعیم رو نشون نمیدم!"

اون داد زد.

"خب شاید چون این درسته!"

من گفتم وقتی داشت می رفت. اون وایستاد و من ادامه دادم.

"شاید تو فقط میترسی که چه اتفاقی می افته اگه تو خود واقعیت رو نشون بدی! شاید چون می ترسی که اگه خود واقعیت رو نشون بدی قضاوت بشی پس تو به چیزی و کسی وانمود می کنی که خودت نیست!"

داد زدم. اون چرخید تا بهم نگاه کنه و من تونستم صورتش رو ببینم که از عصبانیت قرمز شده.

"یا شاید من خودم رو مخفی نمی کنم! شاید این منه واقعیه! تو نمیدونی چون هیچ وقت قبل از این منو ندیدی! از کجا میدونی این منم و قبلا داشتم تظاهر می کردم؟"

اون داد زد و من ساکت موندم و اون ادامه داد:

"تو نمی دونی پس..."

"چه خبره؟"

شنیدم مدی داد میزنه. هر دو به بغل نگاه کردیم و دیدم اون با چیپس و نوشیدنی وایستاده.

"نه-"

"الکسیس داشت بهم میگفت چقدر اشتباه می کنم."

گفتم و حرفشو قطع کردم. دیگه نمیخواستم اون دروغ بگه. اون قراره درباره ی این با مدی حرف بزنه.

داستان از نگاه الکسیس:

وای خدای من! اون خیلی آزار دهنده است. اول میگه من خودم نیستم و دارم وانمود می کنم. الآن داره مدی رو وارد این می کنه. شاید بهتره من فقط پیاده برم خونه.

"چی رو اشتباه می کردی؟"

اون پرسید وقتی که الآن کنار هری وایستاده بود. اون تو تیم هریه. مهم نیست چی بشه!

"که چطور الکسیس تظاهر میکنه که یه آدم دیگه است!"

هری گفت. میتونستی بگی هری ازم ناامید و عصبانیه ولی من اهمیت نمیدم.

"اوه خب..."

اون ادامه نداد و نمی خواست حرفشو تموم کنه.

"ادامه بده!"

من داد زدم.

"چی؟"

اون با مظلومیت پرسید. هری شوک زده به من نگاه کرد چون مشخصا اون قبلا منو تا این حد عصبانی ندیده بود.

"ادامه بده! بس نکن! بهم بگو دقیقا چی دربارم فکر می کنی!"

داد زدم و هری بازوش رو دور کمر مدی گذاشت انگار داشت از اون در برابر من محافظت می کرد. یه دفعه ساکت شدم. اون به خاطر من... ازش محافظت می کنه. من یه هیولام. هری رو به خاطر شدت عصبانیتم شوکه کردم و الان فکر می کنه که من قراره به مدی آسیب بزنم. داره ازش محافظت می کنه و این چیزیه که من تا حالا نداشتم. هیچ کس نمی خواست ازم محافظت کنه. همیشه من بودم در مقابل دنیا...

"باشه! تو یه هرزه ای و تظاهر به کسی می کنی که نیستی! قبلا خیلی خوب بودی و همیشه لبخند می زدی! عادت داشتی با دوستات بگردی و خوش بگذرونی ولی الآن! اصلا نمی خندی و همیشه حال و بی حالی! با همه مثل یه هرزه رفتار می کنی! با پدر و مادرت! من! هری! خدا هری داره تلاش می کنه تا تو رو درست کنه! حتی وقتی منو آورد این جا! چرا نمی تونی چشم های لعنتیت رو باز کنی و ببینی چی جلو روته! چون بعدا دیگه قرار نیست اون جا باشه! هیچ کس نمیمونه! "

اون داد زد و من سرم و پایین گرفتم و اشکام رو عقب روندم. سرم رو بالا آوردم و دیدم مدی کنار هریه و به من خیره شدن.

سرم رو تکون دادم.

"من نیازی به درست شدن ندارم. هیچ چیزی برای تعمیر وجود نداره و نخواهد داشت!"

گفتم قبل از این که برم.

"کجا داری می ری؟"

هری داد زد.

چیزی نگفتم و فقط به راه رفتن به سمت خونه ادامه دادم. میدونستم کجام و میدونستم چقدر طول می کشه تا برسم خونه. پس رفتم.

وقتی داشتم راه می رفتم متوجه شدم. متوجه شدم اونا خودشون رو اذیت نکردن تا دنبال من بیان. هری نیومد. مدی نیومد. هیچ کس نیومد. اونا گذاشتن من دور بشم. از همه چیز دور بشم...

Fix You  | CompleteWhere stories live. Discover now