×1×

2.9K 345 114
                                    

Louis

ازوقتیکه بچه بودم و سنی نداشتم سختی و رنج‌هایی که پدر و مادرم برای بزرگ کردن و بهترزندگی کردنم میکشیدن میدیدم.
من هم از اون موقع به خودم قول دادم که بخاطر اونا هم که شده به جایی برسم و قدر تلاشاشونو بدونم.

من لویی تاملینسون پسر روستایی که از روستای اطراف شهر بریاگتن(Brighton)در فاصله 1700کیلومتری لندنه، تونست بورسیه دانشگاه کمریج لندن سومین و بهترین دانشگاه دنیا رو با بدبختی کشیدنم و هزار امید بگیرم و باعث افتخار پدر و مادرم شم.

من همیشه از دوران بچگی سرم تو کتاب بود و به مسخره‌کردن و لقب‌هایی که همکلاسی‌هام بهم نسبت میدادن توجهی نکردم و اهمیت ندادم..
و فکر میکنم همین دلیل کافی باشه که من طرز برخورد با دیگران رو یادندارم.و از اول عمرم تا الان هیچ دوستی که بشه اسمشو دوست گذاشت نداشتم.!

مامانم(جوانا؟)بخوبی از این مشکلم باخبر بود برای همین قبله اومدنم به لندن بهم گفت که:لویی...تو احتیاجی به هیچ دوستی نداری و دوستایه تو خانوادت و آیندتن...پس فقط کافیه سرت تو کتابات باشه و به آینده فکر کنی...
جوانا راست میگفت من این همه سال تنها بودم و هیچ ضرری ندیدم!؟!؟
پس بجای گرفتن خوابگاه از دانشگاه،خونه‌ای که چند خیابون پایینتر از دانشگاه بود رو اجاره کردم.پول اجاره زیاد نیست و خود خونه کوچیک و نقلیه که برای من و وسیله‌هام جا داره و باعث خوشحالیه منه!

دو،سه روزه به لندن اومدم و میتونم بگم که من هیچ جای این شهر شلوغ رو یادندارم و فقط راه رفتن به دانشگاه رو با اتوبوس یاددارم.

فردا روز بزرگیه تو زندگیه من.!
فردا مراسمی برای دانشجوهای ورودی جدید میگیرن.
وقتی به فردا و اتفاقایی که شاید بیوفته فکر میکنم استرس کله وجودمو میگیره و دستام از عرق خیس میشن!

وسط خونه ایستاده بودم و داشتم فکر میکردم.
به خودم اومدم و فکرای دست و پاگیرمو کنارزدم و وارد اتاقم شدم تا برای فردا لباسای مناسبم رو پیداکنم.

زیپ چمدونم رو باز کردم و به لباسایی که به زور به 10دست لباس و 3تا شلوار میرسه نگاه میکنم.

از بین لباسام،لباسای مورد علاقم که زیاد نو نیستن بر میدارم و رو صندلی میز مطالعم میزارمشون و بهشون نگاه میکنم.خوب یه لباس چارخونه قرمز و سفید مردونه،شلوار جینی که از حالت جینیش دراومده و یه خورده گشاد شده سورمه‌ای که رنگش رفته و بیشتربه هررنگی میخوره به جز سورمه‌ای....
خودم میدونم که لباسام زیاد قابل تعریف نیستن اما نمیخوام کله پولام رو برای لباس خریدن خرج کنم و بیشتر به پدر و مادرم بگم که برام پول بفرستن!من نمیخوام سربار خانواده‌ام باشم پس حتما دنباله یه کاری میگردم که حقوق خوبی داشته باشه که بتونم خودم پول اجاره خونه و لباس خریدنمو بپردازم...

The Game Is On(L.S)Where stories live. Discover now