×21×

1.7K 226 319
                                    

‌Louis






ه_ دوستت ارم لو!

_ دوستت دارم هز
.
.
.
.
.
_ خيلي خوش گذشت پسرا !
الى به نظر میرسید كه با نايل اشتى كرده بود و روى مبل روبروى من و هرى نشسته بود ،گفت.

من و هرى از وقتی که خیس از جنگل اومدیم،پتو بزرگ نرمی رو به محض رسیدیدنمون دورمون پیچیدیم و روبروى شومينه نشستیم و قهوه تازه جوشی رو با می نوشیدیم.

بعد از بوسه ى فوق العاده‌ای که توى جنگل و البته اولين و بهترین تجربه‌م بود ، خيلي لوش آب شديم و مجبور شديم که مدت زمان بیشتری تا تموم شدن بارون، اونجا بشينيم و اينكه من تمامه مدت رو پاهاى هرى نشسته بودم و هری سویشرت خودش رو دورم حلقه کرده بود و اون بدونه هیچ حرف زدنی توی صدای بارون نگاهم میکرد !

از شدت بارون كه كم شد چون هوا به شب نزدیک بود وادار شدیم که به ويلا برگردیم!

حالا من و هری روبه روی شومینه‌‌ی که آتیشش از هیزم اضافی قرمز میزد، میلرزیدیم و پاهامون رو توی تشت آب داغی گذاشته بودیم و دعا میکردیم که تا روز كريسمس سرما نخوريم تا همه‌ی تعطیلاتمون رو توی تخت خواب بگذرونیم!.

هرى پاهاش رو از توی آب داغ در اورد و خیس توی سینش جمع کرد و با يه نيشخند بهم خيره شد وقتى قهوه ميخوردم! منم چشمام رو بستم که به لبهای بالا رفتش نگاه نکنم!ولی فایده‌ای نداشت!چشمام رو باز کردم و به باقی مونده‌های توی فنجون نگاه کردم تا رنگ گونه هاى قرمزم شاید عوض بشن و لب هاى نرم و گوشتی هری از سرم بیرون انداخته بشن!

هرى لیوان قهوه‌اش رو به دهنش نزدیک کرد و يه قلپ ديگه از قهوش خورد و با صداى اروم كه من فقط بشنوم و تو صداى بازيگراى فیلم که مدام با داد حرف میزدن، گم بشه گفت :
ه_ چطور بود عشق ؟

ميدونستم منظورش چيه ولى خوب . . .

_ چى خوب بود ؟

هرى خنده اى كرد و سرش رو سمت صورتم نزدیک کرد و با نگاهى كه توش "نذار جلوي جمع بلند بگم اولين بوسمون چه جوری بود؟! " موج ميزد بهم انداخت .

_ مگه ميشه خوب نباشه هری!عالی بود!

سرم رو پايين انداهتم و الکی لبهام رو چندبار توی دهنم بردم و مکیدم! همونجور كه اين حرف رو با تصویر نشون دادم ، لبخنده هرى رو حس كردم! .

كارى ندارم هرى چند نفر رو با اون لبايى كه حالا واسه منه بوسيده! مهم اينه كه اونا الان واقعا و واقعا به من تعلق دارن و حالا که مزشون رو چشیدم،اجازه نمیدم که دیگه کسی به جز من مزه اونا رو بچشه !

_ اين دوتا فکر کنم که یه كارايى كردن ! لويى زيادى امشب خجالتی شده و همش ساکته .

نايل با لحنه هيستريكى گفت و با چشماى نيمه بازی که سعی در بالا نگه داشتنشون،داشت بهمون نگاه كرد!

The Game Is On(L.S)Where stories live. Discover now