×16×

1.8K 228 184
                                    

Louis

تا حالا انقدر از این که وقت زود میگذره خوشحال نشده بودم...
با نایل و الی درمورد آخرین امتحان آخرهفته حرف میزدیم که ساعت 5بعدازظهر گوشی الی زنگ خورد

ا_اوه واقعا باشه باشه..اصلا فراموش کرده بودم...

ن_چی‌شده لاو؟

الی گوشی رو تو دستش تکون میداد.
رو به نایل کرد
ا_نایل استاد واتسون سر کلاس ،زود بیا بریم‌ گفته اگه تا ده دقیقه دیگه کلاس نباشیم حذفمون میکنه..

نایل و الی زود باهام دست دادن و الی گفت به نایل خبر بدم واسه مسافرت و با یه لبخند رفتن.

وقتی اونا رفتن یه خورده دیگه تو کافه نشستم و قهوه سفارش دادم.

فنجون داغ قهوه رو تو دست‌هام گرفتمو نزدیک صورتم آوردم.با تمام وجود عطر تلخ قهوه رو بو کردمو با حس خوبی که بهم میداد نوشیدم.چشم‌هام رو بستم و بیشتر حواسم رو به قهوه نوشیدنم دادم.
فنجون رو از دهنم گرفتم،فنجون روی میز گذاشتم و بیخیال چند قطره باقی مونده شدم.کیفمو از کنار پایه صندلی برداشتمو روی دوشم انداختم و از کافه خارج شدم.
به خورشید که از لای ابرها سعی میکرد پرتوهاش رو بتابونه نگاه کردم.آسمون ابری و گرفته بود.درحال تماشای ابرهایی که بیشتر خورشید رو بین خودشون پنهان میکردن بودم که یک قطره آب روی بینی‌م افتاد.
با آستین سویشرتم که بلندی آستین‌هاش تا سر نوک انگشت‌هام اومده بود،خیسی روی بینی‌م رو پاک کردم.
زیپ سویشرتم رو بستم و راه افتادم.

هنوز از محوطه دانشگاه کاملا خارج نشده بودم که قطره‌های بارون ازهم پیشی گرفتن و بارون شدت گرفت.
کلاه سویشرت رو روی سرم کشیدمو با سرعت قدم برداشتم.از تو خیابون‌هایی که مردم با عجله و چترهای بازشون میگشتن،با قدم‌های بلندی از کنارشون رد شدم.
به ایستگاه اتوبوس رسیدم.ایستگاه خیلی شلوغ بود و مجبور شدم که از ایستگاه یکم اونطرف‌تر منتظر اتوبوس باشم.
حسابی خیس شده بود . موهام از زیر کلاه سویشرت هم خیس شده بود.به خیابون نگاه میکنمو اتوبوس رو پشت چراغ قرمز میبینم.
اتوبوس بالاخره از ترافیک سنگین رد شد و به ایستگاه رسید.همه جمیعتی که منتظر اتوبوس بودن با من سوار اتوبوس شدن.
اتوبوس خیلی شلوغ بود و به سختی تا آخر مسیر تحمل کردم که از گرما و نفس‌هایی که تو صورتم میکشیدن حالم بهم نخوره!

وقتی از اتوبوس پیاده شدم،بارون تندتر ازقبل می بارید.همه لباسام خیس شده بودن و به بدنم چسبیده بودن. بعید میدونم که تا فردا سرما نخورم!و اگر سرما بخورم باید تا آخر هفته تو خونه بشینم و در امتحان آخر نمیتونم شرکت کنم و باید ترم بعد دوباره بخونم!؟
عمرا!؟
بند‌های کیفمو محکم تو دستام گرفتمو شروع به دویدن کردم.با سرعت می دویدمو فقط میخواستم که زودتر خونه برسم!چندباری تا قبل از رسیدن به خونه پاهام رو تو گدال‌های آب گذاشتمو شلوارم تا جای زانوهام خیس شدن.

The Game Is On(L.S)Where stories live. Discover now