_2ماه کافیه؟
_2ماه کافیه!
Louis POV
اتوبوس به ایستگاه رسید و سوارشدم.باسختی از بین جمیعت یه صندلی خالی پیداکردم و نشستم.با دستام سرم رو گرفتم و شقیقههام رو ماساژ دادم.از سردرد دارم میمیرم و ازشدت سردرد چشمام میسوزن و حتی نمیتونم خوب دور و برم رو نگاه کنم.
دیشب یک ثانیه هم نخوابیده بودم و حالم خیلی بدبود.میخواستم بخوابم ولی کارا و حرفای اون پسر اجازه نمیداد.
بغل کردنش،لبخندزدنش،نگاه کردناش،چه اتفاقی افتاده بود؟طوله دیشب رو بهشون فکرمیکردم و نخوابیدم.سعی کردم حداقل توی اتوبوس چرت کوتاهی بزنم ولی سردرد این مجال رو بهم نمیداد.
حدود 45دقیقه بعد به دانشگاه رسیدم و بعداز پیاده شدن از اتوبوس وارد حیاط دانشگاه شدم.سعی کردم باحالته عادی و یکم بی خیالی برم به کلاس ریاضی عمومی.کلاس مشترکم باهری!
کولم رو جابجا کردم و وارد کلاس شدم.یه نگاهی به اطراف انداختم و نه امیلی رو دیدم و نه نایل رو!
پس راه افتادم و سرجایه قبلیم که کنار امیلی در ردیف وسط بود نشستم.دوتا صندلیهای کنارم خالی بود.
کولم رو روی پاهام گذاشتم و بطری آب رو از کنار کیفم برداشتم و یکم آب خوردم.سردردم خیلی کم شده و داره بهتر هم میشه.باید خودم رو واسه کلاس ریاضی آماده کنم.
کتابام رو درآوردم و روی میز گذاشتم.
سرم رو بالاگرفتم و به دونفری که وارد کلاس شدن نگاه کردم.اونا هری و زین بودن!به هری نگاه کردم و دیدم که اون هم داره به من نگاه میکنه.
هری قدمای آهستهای به سمتم برداشت و دقیقا کنارم نشست.
چشمام از تعجب گرد شده بود اول به هری و بعد به زین نگاه کردم که باناراحتی رفت و یه جای دیگه نشست!هری سرجاش یکم تکون خورد و کیفش رو روی میزگذاشت و شروع به حرف زدن کرد:
ه_سلام لویی!خوبی؟
تعجب کردم و آروم جوابشو دادم.ه_چخبر؟سرما که نخوردی؟هان؟
_نه سرما نخوردم و هیچی!!!
سعی کردم به هرجایی نگاه کنم بجز چشماش
ه_دیشب هوا خیلی سردبود.باید باخودت ازاین به بعد یه کت یاپالتو ببری!
_آره میبرم
ه_راستی تو خونت کجاس؟
باتعجب سرم رو طرفش چرخوندم و گفتم
_چی؟برای چی میخوای بدونی؟ه_هیچی!خواستم فقط بدونم.خونه ما همین نزدیکاس ولی فعلا که نباید برم خونه و نمیتونم!!
باخنده ادامه داد
ه_از خونه بیرونم کردنچی؟ازخونه بیرونش کردن و اون اینقدرخوشحاله!
_چرا؟یعنی مامان و بابات بیرونت کردن؟
YOU ARE READING
The Game Is On(L.S)
Fanfictionلویی پسر ساده روستایی که با هزار امید برای ادامه تحصیل به شهر میاد و به بهترین دانشگاه شهر دعوت میشه اما هری!کسیه که فقط برای اثبات شخصیت خودش به دوستاش لویی رو بازی میده!