chapter5

115 21 7
                                    

چند روزی هست که روباه کوچولو تو این خونه هست و باعث میشه من حس بهتری داشته باشم وقتی میدونم که تو این خونه تنها نیستم
اما من بیشتر اوقات از ساعت دوازده ظهر تا یک و دو شب اون و تنها میذارم حتی الانم بیرونم ولی خب همه بچه ها دارن با یکی لاس میزنن و من نمیدونم چمه
چرا مثله همیشه دخترایی که تو رخت خواب از پورن استارا هم ماهر ترن منو سرگرم نمیکنن
یا یه ویسکی بلک قوی
یا ویید و ماریجووانا !!!
و الانم میخوام برم خونه ساعت سه بعد از ظهره و من خوابم میاد پس همین الان این چهار تا فاکر لعنتی و میذارم و میرم خونه
هی پسرا من دارم میرم خیلی خستم
لیام:دیشب کیو به فاک دادی که درست نخوابیدی؟
نایل: مگه خبر نداری بچمون از بد بوی شده گود بوی سه شبه کسیو به فاک نداده
بای بای فاکرای لعنتی
و بی توجه به حرفاشون
سوار ماشین مشکی داغونم شدم که بعد از پنج تا استارت تازه یادش افتاد روشن شه
رسیدم خونه و یه راس یه لیوان تگری آب زدم و لباسامو همون جوری پرت کردم رو زمین و رفتم تو اتاقم ولی از چیزی که رو تختم دیدم دهنم باز موند و نمیدونستم
چیکار کنم
دختری با موهای بلند مشکی خوابیده بود جالب از اون این بود که روی سینه هاش پر از موهای سفید بود و روی باسن و پوسیشم همین طور ٬در واقع یجور بیکینی لوکس درست کرده بود حتما خیلی پول این بیکینی و داده
از این فکرا اومدم بیرون و فک کردم از کجا اومده اصن؟
لابد که یه هرزه لعنتیه
«»««««»««»«»»»«»«»«»«««»»««««»»»««»»»»«»» بقیشو میذارم
الان دارم از خواب میمیرم شیش صبه

Fox(zaynmalik)Onde histórias criam vida. Descubra agora