تقریبا دو سه ماه از اون قضیه گذشته بود و زین و مگ با هم مثله دو تا قریبه رفتار میکردن هیچ خبری از صمیمیت گذشته نبود صبحا هردوشون تو اتاق خودشون صبحانه میخوردن و مگ حتی اتاقشو از اتاق زین دور کرده بود بقیه روز زین نبود
مگ از صحبتهای تلفنی زین فهمیده بود که زین شرکت خودشو زده یه شرکت واردات و صادرات ولی نمیدونست چی وارد و چی صادر میکنن
اما میدونست که زین خیلی موفق شده چون متوجه دو تا ماشین خیلی شیک تو خونه شده بود ولی زین تا نیمه شبم برنمیگشت
و مگ خیلی افسرده بود چون از خونه بیرون نمیرفت و فقط تو اتاقش بود
و شبا مثل روح توی حیاط زیبای عمارت پرسه میزد
اون حتی احساس میکرد یکم تو پر تر شده
حالت روباه شدنش بهم ریخته بود و بیشتر روزا سه چهار ساعتی تبدیل به روباه میشد تا شبا
و تازگیا تبدیل شدنش با هزار تا درد همراه بود
احساس میکرد استخوناش خرد میشن
امروزم یه روز مسخره بود که به روباه تبدیل نشد و خوش حال بود که اون درد و تحمل نمیکنه حواسش به دختر پسری بود که توی خیابون داشتن همو میبوسیدن و ناخودآگاه لبخند زده بود
که دره اتاقش زده شد و هانی یکی از خدمتکارا اومد تو و گفت:آ .... آقا گفتن که سریع برید پایین کارتون دارن
مگ فقط گفت:به زین بگو من باهاش کاری ندارم
هانی:ولی خان....
ولی مگ وسط حرفش پرید و داد زد:بهت گفتمممممممممم بهشششششش بگوووووووو که منننننن باهاش کاری ندارم
هانی تند تند سرشو تکون داد و با یه چشم زیر لبی از در بیرون رفت
هنوز از رفتنش نگذشته بود که زین دره اتاق و باز کرد و با صدای بدی بهم کوبید
بعد به سمت مگ رفت و موهاشو از پشت تو مشتش گرفت و صورتش و نزدیکش کرد و گفت:چته هاا؟هاااار شدی وقتی میگم بیا کارت دارم یه کلمه میخوام بشنوم اونم چشمهاز زبون (مگان)
همون جور داشت سرم داد میزد که سریع از جام پاشدم اما چون موهام تو مشتش بود بدجور دردم اومد واسه همین گفتم:آیییی موهامو ول کن
ولی بیشتر موهامو کشید
گفت:مثه یه دختر خوب لباس خوب میپوشی و حاضر میشی تا ساعت هشت شب و با من جایی که میگم و میای فهمیدی؟
هیچی نگفتم که بیشتر کشید و گفت:فهمیدییییییییی؟؟؟؟؟
فقط سرمو تکون دادم که یدفه هولم داد و من پرت شدم و سرم محکم خورد لبه ی پاتختی
و درد شدیدی زیر ابروم حس کردم بعدشم صدای دره اتاق و شنیدم
_______
شماهم مثه من از زین بدتون اومد آیا؟
YOU ARE READING
Fox(zaynmalik)
Fanfictionساعت نزدیکه سه نصفه شبه دارم از سر درد میمیرم اوه بهتره هر چه زودتر این کوکائنارو از رو میز جم کنم و یه قرص بخورم از جام بلند شدم تا برم سمت یخچال اما با صدای ناله ضعیفی متوقف شدم حتما اثر توهم ماشروم و کوکه توهم زدم سرمو تکون دادم و به راهم ادامه...