تقریبا رسیدیم مگان از وسطای راه سرشو گذاشت رو پای من و خوابید این خیلی سخت بود و من نمیتونستم دنده رو عوض کنم و اون کس خل راحت خوابیده بود فاک یو مگ فااااک
آه لعنتی ولی این باحال بود وقتی وسطای راه اون خیلی نرم تو خواب تبدیل به یه بچه روباه سفید شده بود و به مبل شاگرد خودش برگشته بود و نرم نفس میکشید ما الان وایسادم تا والتر دره این عمارت و باز کنه تا راحت بریم و بخوابیم ولی اون لعنتی سرعتش مثه یه لاکپشته پیره و اوه بالاخره با موهای ژولیده و چشمای خیلی روشنش درو باز کرد و ما رفتیم تو مگ و تو بغلم گرفتم یعنی چپوندمش لای بازوهام و با یه دست تمام خریداری و چمدونارو برداشتم و به والتر گفتم بهتره که یه مدت فقط یه آشپز و یه خدمتکار داشته باشیم سرشو تکون داد و رفت تا خودشو با خواب به فاک بده یه صدای تو مغزم گفت:مگه تو نمیخوای الان خودتو با خواب به فاک بدی ؟؟؟
تنها جواب قانع کنندم این بود:تو یکی خفه
خیلی زود رفتم تو و خودمو به اتاقم رسوندم و این اتاق و انتخاب کردم چون یه اتاق تو در توعه و به یه اتاق باحال راه داره در حقیقت حتی آشپز خونه هم داره به علاوه سونا جکوزی و استخر و تو هر اتاق یه دست شویی و یه حموم دره اون یکی اتاق و باز کردم و مگ و گذاشتم رو تختی به علاوه خریدا و خودمم رفتم تو اتاق و خودمو با خواب به فاک دادم (خیلی حال میده آدم انقد احمقانه بنویسه 😂😐) با صدای جیغ و دادای دو نفر از خواب پریدم اه لعنتی هر کی این کارو کرده از کون میکنمش
دره اتاق و باز کردم و رفتم تو حیاط در حقیقت انگار تو حیاط سیل اومده بود مگ و یه پسره ۱۲ ۱۳ساله همدیگرو چلپه ی آب کرده بودن و داشتن بلند بلند میخندیدن
سعی کردم کله عصبانیتم و بریزم تو صدام داد زدم :اینجااااااااااا چهههههههه خبرهههههههههه؟؟؟؟
اون پسره با ترسو مگ با لبخند برگشت سمتم :
اوه زین بالاخره بیدار شدی ؟
توام خیسسسس شووووو و آب پاش و گرفت سمتم و تا اومدم بگم نه مثل موش آب کشیده شدم
لعنتی اونا اصن نترسیدن
مگ رو به پسره گفت :زودباش تام عمو زینو خیس کن هوراااا
و این بود که با هم منو تبدیل به یه انسان دلقک خیس کردن
و غش غش خندیدن از شدت عصبانیت داشتم میمردم که مگ به تام گفت :خب تام بعدازظهر میبینمت
و اومد سمتم که مثه مترسک خشکم زده بود دستشو روی تاتو دوتا بال روی سینم کشید تا رسید به اون لب قرمز و روی سیکس پکم دست کشید
و گفت:زین وقتی لختی و یه شلوار لی که داره از پات میوفته پوشیدی که یه کمربند مشکی نگهش داشته و اینجوری خیسی خیلی جذابی و تو یه حرکت لباشو رو لبام گذاشت و خیلی سریع زبونش رفتم تو دهنم و یجوری رفت که انگار هرگز نبوده و هرگز منو نبوسیده
داغ شدم دستم و رو لبم گذاشتم
اون خیلیم معصوم نیست فقط
خیلی زود دمبالش رفتم و تو اتاقش پیداش کردم
در حالی که فقط یه شورت مشکی پاش بود
انگشتم و براش بالا گرفتم و گفتم :دیگه غریبه هارو تو این خونه نیار
آب بازی نکن
و از همه مهم تر
دیگههههه منو نبوس
فقط یه لبخند زد و گفت:بوسیدنت خیلی حال میده
آب بازیم همین طور در ضمن تام پسره همسایس خیلی باهاش خوش میگذره من هر کاری بخوام میکنم بیب مثله پیر مردای قور فرو و نق نق و رفتار نکن پلیز
دهنم از این همه پروییش باز موند
پس گفتم :تو یه هرزه ای؟
چرا منو بوسیدی اصن با نیشخند گفتم:شاید دلت میخواد به فاک بری و به چالشش کشیدم
ولی اون یه احمق کله خرابه
دو قدم بهم نزدیک شد و گفت:چرا که نه عزیزم و چشمک زد به نصفه باکسرم که از شلوارم بیرون بود نگاه کرد و بعد به چشام
پوفف عصبی کشیدم و تازه متوجه سینه هاش شدم
چشام دو دو میزد و مثله سگ پا کوتاه میخواستم دم تکون بدم و آب دهنم و قورت دادم
باید به خودم میومدم لعنتی نفس عمیق کشیدم و بهش نگاه کردم که با پوزخند داشت براندازم میکرد
لعنتی چه ابرو بری گند زدم الان میگه چه بی جنبش دوباره اون صدا گفت:مگه نیستی؟
سرم و تکون دادم و گفتم :چجوری از شر اون موهای سفید راحت شدی؟و متوجه باسن بی موش شدم که از شورتش بیرون زده بود
دستشو آروم رو نوک سینه هاش کشید و گفت تو میز آرایشم یه کرم پیدا کردم که روش نوشته بود :کرم مو بر منم ازش برای تمام بدنم استفاده کردم
اصلا متوجه حرفاش نمیشدم چشمم فقط انگشتاشو دمبال میکرد که روی نوک صورتی سینش کشیده میشد
سریع از اتاق زدم بیرون
لعنتی اون شیطون تر از این حرفاس
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&بچه ها در حقیقت والتر اسم پدربزرگ زمینه ولی یه سریال بود تو فارسی وان سفری دیگر توی عمارتش یه خدمتکار بود اسمش والتر بود از اون موقع به بعد من والتر و یه آدم بد میدونم واسه همین اسم این خدمتکار و گذاشتم والتر
بنظرتون مگ خیلی پرو نیست ؟
من که ازش خوشم میاد
![](https://img.wattpad.com/cover/104962390-288-k370953.jpg)
YOU ARE READING
Fox(zaynmalik)
Fanfictionساعت نزدیکه سه نصفه شبه دارم از سر درد میمیرم اوه بهتره هر چه زودتر این کوکائنارو از رو میز جم کنم و یه قرص بخورم از جام بلند شدم تا برم سمت یخچال اما با صدای ناله ضعیفی متوقف شدم حتما اثر توهم ماشروم و کوکه توهم زدم سرمو تکون دادم و به راهم ادامه...