زین
زین با خوشحالی سیگارش و لای انگشتش تنظیم کرد و سوار ماشین شد
اون یه مجله فوق العاده بود که روی جلدش عکس یه پیرمرد خوش قیافه بود و با فونت عجیب غریبی روی صورتش با رنگ سبز آبی چاپ شده بود (drowwook) و پایینش ریز نوشته شده بود استفن ادوارد استفن ووک
زین قیافشو برای این اسم طولانی چندش قرن یکمی کج کرد
اون سعی کرد از فکر و خیال بیاد بیرون و فقط به عکسای مجله نگاه کنه
ولی با باز کردن مجله نفسش کاملا برید
حالا درک میکرد که چرا
به قول گارسون از دنیا عقب بود
و بقول اون دختر صندوق دار امروزه همه دمبال این مجلن
زین نقش دست نقاش پیر رو که که چقد با جزییات تک تک پیچ و خمای بدن مگ رو ترسیم کرده بود دنبال کرد .آه لعنتی لعنتی زین نفس بریدشو بیرون داد و به چشمای مگ خیره شد
توی اونا چیزیو نتونست بخونه چیزی نفهمید از اونا جز یک غرور لعنتی بعد از شکست
زین از این حالش بهم خورد که اون نقاش لعنتی موقع کشیدن نوک گوشتی رنگ سینه های مگ چه حسی داشته
یا وقتی قوس کمر مگ و میکشیده
با موهای مشکی مگ که سرکش و بی اهمیت توی فضای دورش مثل شلاق بودن
زین به چند خطی که زیر عکس چاپ شده نوشته شده بود دقت کرد
:مدل نقاشی من فقط یه مدل نیست در حقیقت من نیستم که اون و توی پرتره های معرکه ازش خلق کردم اونه که منو خلق کرد تا بتونم دره های وجودشو به نمایش بذارم
مدل نقاشی های من که خلاق خوش قیافه و خوش استیل بود
و از من خواست تا اسم این اثر رو هرزه سرد بذارم cold bitch
و من به نظرش احترام گذاشتم
بندای سفید شده انگشت های زین از سر فشار زیاد همه چیو مشخص میکرد
اون همه عکسای مجله رو دید و این افتضاح بود
بعضی هاشون باعث شدن زین بر آمده بشه
اوه زین بیچارهیکی از عکسا مگ فقط یه ربدوشامبر تنش بود و دیگه هیچی بندای ربدو شامبر باز بود
و تمام بدنش نام صاف قشنگش کاملا ادمو جذب میکرد
اون یه فنجون دستش بود و فضای اون نقاشی قهوه ای شکلاتی جوری بود که انگار صبح بود و چشمای مگ ورم داشت
زین از همینجا هم میتونست بوی شکلات داغ همیشگی مگ رو توی اتاق گرم اونجا حس کنه
اما وقتی زین متوجه شد که پرتره های مگ در چه نمایشگاههایی هستن حالش بد شد اونا جایی بودن کاملا در معرض دید
گالری saatchi
لندن
Notional gallery of art آمریکا
Tretyakov gallery مسکو
Winter palace سنپترزبورگ
زین خوب میدونست که این چهار تا نمایشگاه از چهار گالری معروف جهانناین یعنی چقدر از جهان مگ و دیدن و تمام نقاط مخفی بدن اون
و این چقد میتونه خالصانه برای زین تلخ باشه
که شاید اون باعث این کاره ولی مطمئنم شایدی وجود نداره اون قطعا باعث این کاره
____
این گالری ها واقعا وجود دارن پیشنهاد میکنم سرچ کنین
YOU ARE READING
Fox(zaynmalik)
Fanfictionساعت نزدیکه سه نصفه شبه دارم از سر درد میمیرم اوه بهتره هر چه زودتر این کوکائنارو از رو میز جم کنم و یه قرص بخورم از جام بلند شدم تا برم سمت یخچال اما با صدای ناله ضعیفی متوقف شدم حتما اثر توهم ماشروم و کوکه توهم زدم سرمو تکون دادم و به راهم ادامه...