ببین چیزه یعنی نه من فقط
بعد ساکت شد و موهاشو کشید
و بلند شد
ببین من باید برم
نمیتونم اینجا بمونم تو یعنی شما
دردسر میشه براتون
و دوید سمت در
به ثانیه نکشید دوتا دستامو دو طرفش رو در گذاشتم
هی صب کن ببین من میخوام جایی برم باشه اگه میخوای چیزی نگو من مجبورت نمیکنم ولی
میخوام تورم با خودم ببرم باشه ؟
فقط تو چشام نگاه کرد
باشه؟
سرشو تکون. داد و گفت :ولی من فقط واست دردسر درست میکنم و زحمت میشم واست
نه نه تو که کاری نداری میرم و واست لباس میخرم و وسایلم و جمع میکنم و با هم میریم یجای قشنگ
سرشو تکون داد و از زیر دستم در. فت و رفت. و مبل نشست
دستم و گذاشتم رو پیشونیم و بعدم سریع رفتم یه چمدون برداشتم و تا اونجایی که میتونستم پرش کردم و رفتم گذاشتمش جلوی در
هی مگان من تا یکی دو ساعت دیگه بر میگردم باشه؟
و منتظر جوابش نموندم و زدم بیرون
نمیدونم اما به هر لباسی میرسیدم که زیبا بود میخواستم تو بدن ظریف مگان ببینمش یه شلوارک مشکی پاره پاره خریدم و یه تاپ نیم تنه که روش پرچم امریکا بود و یه شلوارک خیلی گشاد تا روی زانو کلا لباس تو خونه ای هایی که برداشتم همه تاپ و شلوارک بودن و و یه چند تا جین و دو تا شلوار چرم که یکیش قرمز و یکیش مشکی بود و کتای ستش و کفشای پاشنه دار رو بسته و کتونی و دو سه تا الستار
و سریع ماشینو روشن کردم و رفتم سمت خونه و به مگان گفتم که بیاد و سوار ماشین شه وقتی سوار ماشین شدیم راه افتادم و برگشتم و به نیم رخ مگان خیره شدم خیلی عادی نشسته بود و زره ای ناراحتی نداشت پاکت سیگارم رو داشبورد بود و مگان برشداشت و یه نخشو لای لباش گذاشت
خیلی سریع از لای لباش کشیدم بیرون و با اخم بهش خیره شدم
هی سیگار نکش
اخمی کرد که فکر میکردم هرگز ازش نبینم
تو نمیتونی به من دستور بدی من هر کاری بخوام میکنم الانم میخوام اون سیگارو بکشم بفهم خب؟
دیگه به من دستور نده دیگه به من دست نزن من 18سالمه میتونم واسه خودم تصمیم بگیرم حتی میتونم از پیش تو برمممم
با تعجب و چشمای گرد شده بهش نگاه میکردم که یدفه داد زد
بهتره حواست به رانندگیت باشهههه
به جلوم نگاه کردم و پیچیدم تو لاین سرعت و یه نفس راحت کشیدم که جون سالم بدر بردیم
مگاه به سار دیگه برداشت و دستشو کرد تو جیب شلوارم و فندکم و برداشت و سیگارو روشن کرد و شروع کرد به کشیدنش با حرص کوبیدم رو فرمون و گاز دادم در واقع میخواستم بترسونمش
که شیشه رو تا اخر داد پایین و داد زد آرههههههه تند تررررر من عاشق سرعتم و سرشو از ماشین برد بیرون و لباسم از رو شونش رفته بود کنار و شونه های سفیدش معلوم بود اه لعنتی هم جذابه هم رو مخ و خودم هم خندم گرفته بود هم عصبی شده بودمچطور بود ؟
YOU ARE READING
Fox(zaynmalik)
Fanfictionساعت نزدیکه سه نصفه شبه دارم از سر درد میمیرم اوه بهتره هر چه زودتر این کوکائنارو از رو میز جم کنم و یه قرص بخورم از جام بلند شدم تا برم سمت یخچال اما با صدای ناله ضعیفی متوقف شدم حتما اثر توهم ماشروم و کوکه توهم زدم سرمو تکون دادم و به راهم ادامه...