زین نفس عمیقی کشید و وارد اتاق لیام شد...اوه نه وارد اتاق مشترکشون شد
میترسید... درسته.. زد وان دیگه از خیلی چیزا میترسهیه رابطه ی خیلی نرمال وسط یه دنیای غیر عادی چیز خوبی نیست
لیام گفت دوستش داره.. یه قراره بانمک و ساده داشتن و کنار هم توی یه خونه زندگی میکنن
با هم غذا می خورن و حرف میزنن و حالا قراره اولین شب خیلی خاصشون و داشته باشنزین سمت حموم رفت و لباس هاش و درآورد
شیر آب گرم و باز کرد و اجازه داد آب روی پوستش با لغزش پایین بیاد
به آینه نگاه کرد؛ روی تنش جای زخم های قدیمی بود.. زخم های قدیمی که قبلا بهشون افتخار میکرد چون باعث شده بود آروم آروم تبدیل به مرد بشه اما الان ازش خجالت میکشیددیگه نمی خواست یه مرد مغرور و بد اخلاق باشه
دلش میخواد یه پسر جوان و خوشحال باشه
کسی که حق زندگی داره.. می تونه عاشق بشه میتونه اعتماد کنه، کسی که می تونه انتخاب کنهزین جواد مالیک دیگه نمی خواد سربازی باشه که فرمان ها رو اجرا میکنه
زین حوله رو برداشت و از حموم بیرون اومد
از توی کمد لباسی که اندازش بود و برداشت و پوشید
با اضطراب روی تخت دراز کشید و به سقف خیره شدصدای نایل توی گوشش پیچید و کمی باهم حرف زدن و زین حسگر شنوایش و خاموش کرد و زیر بالشت گذاشت
زین به پهلو خوابید و فکر کرد... آخر چه اتفاقی میوفته باید با این بازی چی کار کنه.. لیام چی میشه.؟؟
باید این بازی و ادامه بده یا همه چیز و تموم کنه
فقط زمان حال.. فقط توی زمان حال میخواد زندگی کنه
به این زودی ها لیام پین و از دست نمیده.. خاطرات بیشتری با آلفای قلبش نیاز داشتزین منتظر موند ولی لیام نیومد.. چشم هاش آروم گرم
چقدر تخت راحت بود.
انگار بعد از سال ها توی تخت خودش میخوابیدلیام استرس داشت... یعنی بالاخره میتونست اون بدن بلوری و جذاب و لمس کنه؟؟
باورش نمیشددر و آروم باز کرد و به داخل اتاق نگاه کرد
اون جسم خاص و ناب خیلی آروم خوابیده بود
اول سمت آیینه رفت و خودش و برانداز کرد.. عطرش و زد و آروم سمت تخت رفت
(خب خب خب... دیگه من نویسنده نیستم به غیر از چندتا کلمه ی کوچیک.. از اسمات لذت ببرین
تشکر فراون adorelarry_9194 ❤❤)
لیام:زی؟
لیام در حالی که با دست راستش پهلو ی زینو نوازش میکرد صداش کرد و به زین خمار لبخند زد اون حتی جواب لیامو نداد
YOU ARE READING
This man dies to night
FanfictionHighest ranking: #1 in fanfiction [complete] by sadafiiiii &saba حقیقت یا وظیفه؟ عشق یا نفرت؟؟ خانواده یا...خانواده!