37

4.8K 762 91
                                    

لیام رمز در و وارد کرد و وارد اتاق شد.. راس میز نشست و بقیه دور میز نشستن

نگاه های روی مارتین سنگین بود...آلفا ازش ناراحت و عصبی بود بدون اینکه حتی بدونه دوست قدیمیش حرف حق و میزده

پروژکتور روشن شد و تصویر روی صفحه ظاهر شد
یه نقشه ی بزرگ بود که موقعیت جغرافیایی روش مشخص شده بود

فرانک با آرنجش ضربه ای به بوراک زد و به زین اشاره کرد.. نمی‌خواست زین اونجا باشه‌و حرف های مارتین و بشنوه

بوراک از جاش بلند شد

-زین!.. می‌تونم چند لحظه باهات حرف بزنم؟؟ خصوصی

لیام: مشکل چیه بوراک؟

ب: هیچی.. چیز مهمی نیست فقط در مورد یه چیزی می‌خوام حرف بزنم

زین از روی صندلی بلند شد و همراه بوراک بیرون رفت

بوراک کمی مِن من کرد و با انگشت هاش بازی کرد تا اینکه موضوعی و به خاطر آورد

-آاام.. زین.. من خیلی دنبال پسر یاسر گشتم و هیچ رد و نشونی ازش پیدا نکردم... یاسر و ولیحا خیلی خوب می‌تونن یکی و از دنیا حذف کنن ولی خب مثل اینکه گم شده.. روباه پیر نمی‌دونه پسرش کجاست.. می‌تونی پیداش کنی

-توی مسائل یاسر مالیک دخالت نمی‌کنم

-برای گرگ

-متاسفم بوراک .. این ممکن نیست

زین نمی‌فهمید چرا بوراک این بحث و پیش کشید.. این موضوع تموم شده بود

سر و صدای عجیبی از اتاق بلند شد.. زین شنید جک اسم نایل و فریاد میزنه

زین با بیشترین سرعتی که داشت سمت اتاق دوید و دید همه دور نایل جمع شدن

یعنی چش شده؟؟
چشم زین به صفحه ی پروژکتور افتاد.. چرا؟؟ چرا سایه نحس اون موجود کریه از زندگی نایل پاک نمیشه

 چرا؟؟ چرا سایه نحس اون موجود کریه از زندگی نایل پاک نمیشه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

همون عوضی بود.. دِیوید گاندی

-خفه شین.. بهش دست نزنین اون پروژکتور و خاموش کن

زین هوار کشید و بقیه رو کنار زد..

نزدیک نایل رفت و دست جک و کشید و به عقب هلش داد

This man dies to nightWhere stories live. Discover now