جلوی چشم های زین ، نایل روی زمین افتاد و اون نتونست هیچ کاری انجام بده.. با تمام سرعت سمتش دوید و صداش کرد
-نایل... چشمات و باز کن ... تو چت شده؟! نایل؟!
جک خودش و به نایل رسوند
جک: چش شده؟!
زین: به نظرت من می دونم؟!
-هری و پیدا کن.. میبرمش توی اتاق بهداری
یه حسی به زین میگفت رفیقت و ترک نکن ولی پیدا کردن هری بهترین کار بود که میتونست توی اون لحظه انجام بده
زین اسم هری و فریاد زد و سمت راه رو ها دوید و جک یه دستش و زیر کتف نایل و دست دیگه رو زیر زانو هاش گذاشت و بغلش کرد
جک به صورتش نگاه کرد.. لب های نایل کبود شده بود و سرش ورم داشت
بدنش سبک بود و سکوتش دردناک بود
شاید جک همیشه فریاد میزنه و کلمه ی خفه شو رو تکرار میکنه اما واقعا سکوت اون پسر زجرآورهاون باید حرف بزنه و بخنده و هر کاری که دوست داره انجام بده
جک وارد اتاق دوم هری شد و نایل و روی تخت گذاشت(اتاق شبیه بیمارستانه نه اتاق معمولی حال و حوصله توصیفش و ندارم خودتون تصور کنین😊)
هری با تمام سرعت وارد اتاق شد و چراغ قوهی کوچیکی و از روی میز برداشت و با انگشتش پلکهای نایل و از هم باز کرد و نور و به عدسی چشمش تابوند
-جک برو بیرون و اجازه نده زین بیاد تو
-اون حالش خوبه؟
-الان نمی دونم.. برو بیرون و حواسم و پرت نکن
-ولی...
- برو جک
جک نمی خواست اتاق و ترک کنه ولی مجبور شد
زین پشت در نشسته بود و زانو هاش و بغل کرده بود.. هوا براش سنگین شده بود و بغض گلوش و گرفته بود
نایل لیاقت این و نداشت
به اندازه ی کافی درد کشیده دیگه کافیهدو ساعته هری رفته و در و بسته ولی هنوز هیچ خبری نیست
لیام جلوی زین زانو زد و دستش و گرفت
-هیییش... اون خوب میشه
-تقصیر من بود
-زینم... این تقصیر تو نبود اون حالش خوب میشه و بعدا براش یه خاطره میشه. مثل تمام خاطراتی که ما از زخم هامون داریم..
-اون یه عالمه خاطره ی تلخ داره.. من باعث شدم یکی دیگه بهش اضافه بشه
-زمان.. زمان همه چیز و حل میکنه
-لیوم... من... من خیلی تنهام؛ نایل آخرین کسی که برام مونده.... تنها کسی که هنوز تحملم میکنه و ترکم نمیکنه... کسی که حرفام و میشنوه
-تو من و داری.. می تونی هر چیزی که می خوای بگی.. من اینجام برای تو..تا همیشه
-میشه اینقدر خوب نباشی؟ نمی خوام ازم متنفر بشی
YOU ARE READING
This man dies to night
FanfictionHighest ranking: #1 in fanfiction [complete] by sadafiiiii &saba حقیقت یا وظیفه؟ عشق یا نفرت؟؟ خانواده یا...خانواده!